۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

از چندین هنر دولتِ دهم! (10) - حاتم بخشی های عدالت پروران مهرورز

    یکی از مریدان سینه چاک ، امّا شیرین عقل و ساده دلِ "حضرت مولانا بدپیله" - دامت کشکیّاته - اخیرا ًنفر اول جشنواره مطبوعات کشور (در مقالات اجتماعی) شده و امیدوار بوده که طیّ وعده ای که داده اند، یک باب مسکن مهر به او بدهند، که خوشبختانه ، طبق معمول، ندادند و به جایش 950 هزار تومان پول نقد دادند که حسرت یک میلیون تومانش هم به دلش بماند چه برسد به مسکن مهر!

از طرف دیگر ، ایشان دلش نمی آمد به دولت گیر بدهد چون اساساً "نمک گیر شده بود". لکن بعد که معلوم شد چندان نمکی هم در کار نیست و به او وعده تو خالی داه اند، اقدام به لج نمود و  قول داد که حال دولت را خواهد گرفت! (زهی خیال باطل!) 
    بنابراین، بعد از آن که این ماجرای "مسکن مهر" محمدعلی رامین را در فیس بوک ملعون، به اطلاع مریدان برنده ی شده دیگر مولانا بدپیله رساند ، او هم مراتب اعتراض خود را اعلام کردند.

یکی نیست به این دکتر رامین مو قشنگ بگوید، برادر خدمت گزار ، تو که آب از انگشتت نمی چکد و شعارت تین است که "مال همه مال خودم؛ مال خودمم مال خودم"، چرا وعده می دهی؟

این جاست که "حضرت مولانا بدپیله" ، به آن دسته از افرادی که می گویند "دندان ِ اسب پیش کشی را نمی شمارند" می فرمایند که ای بابا، حضرات اسب بدهند ؛ ما دندان که هیچ، سمش را هم نمی شماریم! مسئله این جاست که این معجزه های هزاره های سوم تا شونصدم و مدیر کل های موفّق ِ دنیا، وعده ی اسب می دهند ؛ بعد به جایش یابو هم به فریب خوردگان خوش خیال عرضه نمی کنند، به تعبیر شاعر (که خودشان باشند) می فرماید:

وعده اسب می دهی، لیک الاغ می شود
هم نرسیده پای او، جفت ، چلاغ(!) می شود       (چلاغ: چلاق آکسفورد رفته ها)
طوطی خوش زبان که تو، هدیه به ما نموده ای
بال و پرش چو شسته شد، حیف، کلاغ می شود!

بله! رامین جان! (نه ببخشید، "ممدعلی توقیف") چرا از اول نمی گویی 950 هزار تومان؟ چرا وعده دروغ می دهی که این ساده لوحان، دلشان خوش باشد؟ هان؟ 

بعدالتحریر: 
به نظر می رسد علت جایگزینی "اسب" با "خر" در جوایز مطبوعات امسال، ترس مسئولین از جریان "اسب تروا"ی جنبش سبز و به طور کلی هر گونه اسب باشد!

آزمون استخدامی "کشکسابی مولانا بدپیله" (سؤالات ادبیات سیاسی) -2


ا- شعر زیر درباره کیست و به چه موضوعی اشاره دارد؟

یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن، خواب است و بیدارش کند

الف) مهدی هاشمی، در این جا خانواده ی ایشان اقرار می کنند که او به رفتارهای غیر اخلاقی اشتهار دارد (خوابیدن زیر نسترن) ولی چون می ترسند قاطی کند و برای همیشه از کشور خارج شود، به او چیزی نمی گویند.

ب) مهندس موسوی، این شعر مربوط به 20 سال سکوت ایشان است و این که ایشان در این مدت به جای کارهای سیاسی و هزینه دادن برای اصلاحات، مشغول فعالیت هنری بوده و از خودشان هنر درمی کرده اند (خوابیدن زیر نسترن، کنایه از احساسات لطیف و شاعرانه)

ج) مصطفی تاجزاده، همسر ایشان در جمع خصوصی با حضور خانم رهنورد تعریف می کند که تاجزاده در زندان اقرار نکرده و در حال خوش گذرانی است و اصولا در سلول او همه چیز هست. لذا می ترسم که اگر من مصاحبه ای جنجالی کنم، همان ها را از او بگیرند.

د) مهدی هاشمی، در این جا خانواده ایشان برای قوه قضائیه کرکری می خوانند که او از کشور خارج شده و دست کسی به او نمی رسد (خوابیدن زیر نسترن کنایه از حاشیه ی امنیت است).

***************

2- بیت: « گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد / جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست"، یعنی چه؟

الف) وزیر محترم اطلاعات معتقد است اگر کوچک ترین حرکتی از سران جنبش سبز (خس و خاشاک) سر بزند، از دید سربازان گمنام دور نخواهد ماند.

ب) اوس محمود معتقد است ملت شجاع و همیشه در صحنه تمام حرکت های امریکا در منطقه را زیر نظر دارد و اجازه نمی دهد حتی یک سر سوزن وارد آب و خاک این کشور شوند.

ج) احمد توکلی می گوید که مرکز پژوهشهای مجلس، تمام مسائل و آمارهای کشور را به دقت رصد می کند و این که می گویند آمار مرکز مهمل است، مهمل است.

د) دکتر فرزین سخنگوی طرح هدفمندی یارانه ها، می گوید که تمام حرکات بازاریان و انبارداران را زیر نظر دارد و اجازه نمی دهد حتی قلم کالا، گران یا احتکار شود.

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

ناز و نِفس! (به لهجه ی مشهدی)


اَگِه چِلصد خَسِِه گارم دمِ دَس دِشتَه بِشی
به خدا حیفه ، که تو میل قِفَس دِشتَه بِشی!

توی پستو نَخِزی ، حال که تو مِیدون مِتِنی
هر قِدَم، صدتا خَطَرخوا ، پیش و پَس دِشتَه بِشی!

مو خَطِر خوایِ تویُم، کاشکِه تویَم ما رَه بِخِی
رو هوا رات مُبُرُم، کاشکِه هَوَس دِشتَه بِشی!

جیگرت زیر جیگرُم، دوتا جیگر دِشتَه بِشُم
نِفسُم توی نفسِت، دوتا نِفَس دِشتَه بِشی!

لب شیرین عسلیتَه مو ماخوام هی بُمُکُم
هرچی اَم رویِ تُرُش، اخمِ مِلَس دِشتَه بِشی!

تو اگر با مو باشی ، کارِه به هیچ کس نِدِرُم
نُمُخوام ای که تویَم کارِه به کس دِشتَه بِشی!

نِفَسُم پس می شینَه ، وَختِه سینه رّ جلو مِدی
ما رَه کوشتی نِمِخَه چاقو به دَس دِشتَه بِشی

تا نِفَس دِشتَه بِشُم، نازِتَه با جون مِخِرُم
تو ایشالا همیشه ناز و نِفَس دِشتَه بِشی!

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

جِوات! (به لهجه ي مشهدي)

گفته بودي، اِندِ كلاس، تو شهر ما تو هستي!
يواش برو! با هم بِرِم، نيفتي دَستي دَستي!
خيال نكن رنگ موهات، به روز و با كلاسَه
موهايِ ما، خاکستری،  كُخِ زيرِ پلاسَه!
تو چِشمِ مو نگا بُكُن، تا لنزُِمَه بيبيني!
عينك دودي، قِديميَه، كجا رَه تو ميبيني؟!
موهاي مو، جِلا دِرَه يا دُمب اسبِ جولون؟!
كِلاس ايَه، تو كِلاسا، زمستون و تابستون!
كِش به موهام نِمِِگذَرُم، ليزَه موهام! خوشگلَه!
نِه فِك كني پول نِدِرُم، كِش خِريدن مشكلَه!
«همراهِ» تو، خِشَنگ تره يا «پيجرِ» نازِ مو؟!
كفشايِ تو چراغ دِرَه يا «واكمنِ» جازِ مو؟!
اي به كنار! خواستَه بودي گومشُدَه پيدا بشَه!
گومشُدَه پيدا شدَه جونُم! چي مي گي؟ ها، مِشَه!
اي كه ميبيني از  همَه سرتَرَه، باسِواتَه
گومشُدَه تا، عزيزتا، همسِدَه تا، جِواتَه!

يَرِه گَه! (به لهجه یِ مشهدی، در راستای مبارزه ی اکید و شدید با بدحجابی!)

َيرِه گَر مُگُم: «برو، سوسول بَزي به پا نكن!»
پر رو، وِي مِستَه مِگَه: «دلُم مِخُه نگا نكن!»    
مُگُمِش: «حيفِ تويَه! بسّه ديگَه! خَنَه بمان!
خودِتَه هم رِديفِ  رَپا و پانكيا نكن!»
بي حيا زُل مِزِنَه تو چشمام و بِزِم مِگَه:
«جوش بي فَيده نزن! اي جور، ما رَه سيا نكن!»
مُگُمِش: «جون دِلُم! حرفِ مو رَه به گوش بيگير!
اي جوري خودته قَطي پارتيِ  اِكسيا نكن!»
مِگَه: «مو خوب ِمِدُنم چكار كُنُم؟! كجا بُرُم؟!
خونِتَه كيثيف نكن! داد و هوار به پا نكن!»
از خِواص در مُرُم و خيز مِزِنُم بِزِش بُگُم!
دستُمَه مي گيرَه مِگَه: «گوش به چِرَندِ ما  نكن!»
مُگُمِش: «جونِ ننه ت، ريخت و قيافَتَه بيبين!
عينهو دخترايَه! خودتَه اي جور «آرا» نكن!»
مِگَه: «اي حرفا چيَه؟! از دخترا  كم نِدِرُم!
با اي حرفا خودِتَه پيشِ ما روسيا  نكن!
اَگِه مردم بِدِنَن كه تو چِقَد جِوات شدي!
همگي  هوت مِكِنَن! ديگَه از اي كارا نكن!»
مُگُمِش: «يَعنِه مِگي، سوسول بَزي تِرَقيَّه؟!»
مِگَه: «اي بابا! از اي اختلاطايْ بيجا نكن!»
مگمش: «حق نِدِري بيرون بِري، بدونِ مُو
اَگِرَم مِري، برو،  آستيناتَه كوتا نكن!
تُنبونِ بلند بُپوش با دامن گل مَگُلي!
بعد از اي، ديگه به پات شِلوارِ برمودا نكن!؟»
مِگَه: « واز، دِري بِرام حرفاي یامُفت مِزِني
جوش نزن يَرَه! ديگَه سر به سرِ زَنا نكن!»
مُگُمِش: «قِرتي!  الآن ميام  بِزِت نِشون مُدُم
در مِرَه، مِگَه: غِلَط! خودتَه اسير بلا نكن!»

نازِ نگاهِ تو! (به لهجه ي مشهدي)


بس که از چَشمِ تو شِعرای خِفَن سر مِزِنَه
بِرِیِ خوندنشا، قلبِ مو  پرپر مِزِنَه!

ما که حیرون شُدِم از نازِ نگاهِ تو، بِرار!
دلبریت دِرَه رو دستِ صد تا دلبر مِزِنَه!

هرکی غمگینَه و دل شيکَستَه و دربِدَرَه
شب تا صُب، اینجِه پلاسَه و بِزِت سر مِزِنَه!

اَگِرَم، گومِت كِنَه، صُب تا غروب، به يادِ تو
آه و نالَه مِكِنَه، تا خَنَه شا، عَر مِزِنَه!

ما زِمین خوردَه تِم، ای شِيطونِ نازِ ناقُلا!
دلِ ما، به شوقِ تو، خودشَه به هر در مِزِنَه!

وَختِه كه تو رَه مي بينَه، سبز و باصِفا مِشَه
چون مثِ باروني که تو کوها، جَرجَر مِزِنَه!

دلِ مو، حال مِكِنَه به يَگ نگاهِ مستِ تو
وَختِه كه پيشِ تويَه، هَف هَش تا ساغر مِزَنَه!

ديگَه، هيچ جا  نُمُرُم، مشهدِرَه عشقَه، داداش!
چون كه سازِ عشقِرَه، چَشمِ تو مَحشَر مِزِنَه!

تو بيا پيشِ خودُم، اَتيش پَرَه! بِرِيْ خدا!
نِمِگي اينجِه، يكي دلش بِرات پَر مِزِنَه؟!

اَگرَم نَيِي، ميام مُدُزدُمِت هَمي روزا!
نَگي عشقُم از اي لافا، ديگَه كمتر مِزِنَه!






ما از اي  فرهادِ بي كِلَه، كه بِيتَرِم، يَرَه!
كه به بيستون مِرَه و اي در و او در مِزِنَه!

شيرين او رَه نِمِخَه، با خسروَه سر مِكِنَه
امّا اي پر رو، وازَم، خودشَه به او در مِزِنَه!

ما فِقط، ميخِ تويِم، همينجِه، هيچ جا نِمِرِم!
تيشه يِ عشقِرَه، قلبِ ما قاييم تر مِزِنَه!

پس وازَم خودُم، بيا، جاي ديگَه نرو، جيگر!
عاشقايْ ديگه رْ، وِلِش! نبضِ مو تُن تر مِزِنَه!

الهی، بدپیلَه قربونت بِرَه، جونِ دلُم!
که صِفايِ تَنِ تو، طعنه به مرمر مِزِنََه!

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

از چندین هنر ایرانیان (8)

- ما ايراني ها صبح در تهران از خواب بيدار مي شويم. محل شركت تجاري و مركز خريدمان در دبي است؛
- استعدادمان در تهران كشف شده، اما نبوغمان در اروپا شكوفا مي شود؛
- براي تحصيل به فرانسه يا لندن مي رويم، اما چون از كار در اروپا خوشمان نمي آيد، در ايالات متحده آمريكا كار مي كنيم، و هر وقت بيكار شديم براي گرفتن حقوق بيكاري به اروپاي مركزي مي رويم؛
- برنامه هاي تلويزيوني مان از لوس آنجلس پخش و در خرم آباد دريافت مي شود. فيلم هاي مان را در بيابان هاي ايران مي سازيم، اما در ونيز و پاريس و برلين آنها را نمايش مي دهيم و از آنجا جايزه فيلمسازي مي گيريم؛
- در كلن طرفدار جمهوري و در تهران طرفدار سلطنت هستيم؛
- مهم ترين مقالات سياسي مان در اوين نوشته مي شود، اما در پاريس خوانده مي شود؛
- از واشنگتن نامزد انتخابات مي شويم، اما صلاحيتمان در تهران رد مي شود، بنابراين در برلين انتخابات را تحريم مي كنيم و در لندن تصميم مي گيريم رفراندوم برگزار كنيم؛
- در هلند عضو پارلمان و در اسرائيل رئيس جمهور مي شويم، در تهران با حكومت مخالفت مي كنيم، در عراق با حكومت مي جنگيم، اما در لبنان از حكومت دفاع مي كنيم؛
- در تهران كنسرت موسيقي راك برگزار مي كنيم، ما در فرانكفورت كنسرت موسيقي سنتي مان با استقبال آلماني ها روبرو مي شود؛
- در آنكارا در كنسرت موسيقي پاپ ايراني شركت مي كنيم، اما در آنتاليا مي رقصيم، در كانادا برنده مسابقه ملكه زيبايي مي شويم، حقوق زنانمان در مشهد نقض مي شود، اما در سوئد از حقوق زنان دفاع مي كنيم؛
- وليعهدمان در امريكاست، ملكه مان در يكي از شهرهاي فرانسه زندگي مي كند، رئيس جمهور سابقمان در پاريس زندگي مي كند، رئيس قوه قضائيه مان متولد عراق است، در عوض نخست وزير عراق سال ها در ايران زندگي مي كرد و رئيس جمهور اسرائيل متولد ايران است؛
- در ايران زندگي مي كنيم، در تركيه تفريح مي كنيم، در آمريكا پولدار مي شويم و براي مرگ به ايران برمي گرديم!...
    هنرمندتر از ما کجای دنیا وجود دارد؟!

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

غوغای فیلترینگ!

    غوغای فیلترینگ! (*)

    شعر زیر خرداد ماه 88 ، در یکی از  وبلاگ قبلی ما منتشر شده است ولی به دلیل مسدود شدن وبلاگ از طرف "بلاگفا"ی وارفته ی وابسته ی کوفتی و به درخواست برخی از دوستان دوباره در این جا هم - که هفتمین وبلاگ بسته شده ی ماست، متشر می گردد. (هم چنین این شعر را در سایت ِ اختصاصی ِ "ای طنــز" می توانید ملاحظه فرمایید.)

چشمان خمار یار فیلتر شده است!
وان بوسه ی آبدار فیلتر شده است!

هرکار ِ خفن که حالِ توپّی بدهد
از جمله لب و کنارِ فیلتر شده است!


بگذشته از این دو سه خلافِ باحال
هرچیز، هزار بار فیلتر شده است!

ای دوست، چو بی گدار بر آب زدی
آن شیرجه یِ بی گدار فیلتر شده است!


"دولت" چو فشار آورد بر "ملّت"
لو دادنِ آن فشار فیلتر شده است!


جز "فارس" و "رجا" و "ایرنا" و "انصار"
هر سایت "خبرگزار" فیلتر شده است!


فردا چو روی به سایت "قرآن"، بینی
گلواژه ی کردگار فیلتر شده است!


القصّه، به هیچ "چیز" وارد نشوی
چون "چیز" در این دیار فیلتر شده است!


از جمله ی "دسترسی به این سایت ..."، بدان
آن سایتِ خرابکار فیلتر شده است!


هی شعرِ مرا خواندی و هی خندیدی
غافل که همین دوکار فیلتر شده است!


غوغاست ز فیلترینگ برپا در "وب"
انگار که روزگار فیلتر شده است!

"بدپیله" مگو که "بدبیاریم همه!"
این گفتن "بدبیار" فیلتر شده است!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(*) این "فیلترنامه" پس از خواندن غزل کوتاه و زیبایی از مهدی استاد احمد سروده شده است! چنانچه عزیزان مخابرات و ارشاد و اطّلاعات قصد فیلتر کردن وبلاگ ما را داشته باشند ، بدانند که "فضل با متقدّم است" و "استاد احمد" در این مورد حقّ اولویّت دارند و ما را در این میانه گناهی نیست که "شعر ِ او شد سبب ِ این همه گمراهیِ من!" شعر ایشان را در اینجا می توانید بخوانید:

از چندین هنر کورش زمان و دولت امام زمان (11)

     تشکر می کنیم از وزیر آموزش و پرورش که شدیداً متأثّر شدند! از همین جا نیز از ایشان تقاضامندیم در صورت امکان ما را هم در تأثرات ارجمند خود شریک بدانند!
    ایشان در مورد مرگ یک دانش‌آموز به علت تنبیه(ضربه به سر با کتاب)! و آتش سوزی مجتمع آموزشی گفت: "براي اين اتفاق‌هاي ناگوار نمي‌شود برنامه‌ريزي كرد اما باعث تأثّر شديد ما مي‌شود."
     از آن جا جناب حاج بابایی، به خاطر چنین کارهای فوق سنگینی بسیار خسته می شوند، قرار است طیّ ِ این هفته، مولانا بدپیله و جمع مریدان سینه چاکشان، جهت مالاندن شانه های ایشان به وزارت متبوع قدم رنجه فرمایند!... 
     یکی از آگاهان ضمن ردّ گناهکار بودن معلم گفت: "این حادثه به دلیل استاندارد نبودن کتاب های درسی می باشد، متاسفانه کتاب ها بیش از حد سفت ساخته می شوند، اگر کتاب واقعا «یار مهربان» است بایستی آنقدر نرم ساخته شود که هم بشود به عنوان بالشت از آن استفاده کرد و هم این که اگر معلّمی از آن به عنوان ابزار تنبیه استفاده کرد و با آن به سر و کله ی دانش آموزان کوبید اتفاق خاصی نیفتد، فوقش دانش آموز برود توی کما(!)، نه اینکه فوت کند!"
     یکی دیگر از آگاهان نیز گفت: "در مورد همه چیز که نمی شود برنامه ریزی کرد، عدم تکرار چنین حوادثی مثل چند شیفته کردن مدارس و تعداد ساعات ورزش در هفته برای کلاس های درس نیست که بشود برنامه ریزیشان نمود!"
***
     تشکر می کنیم از مدیر کلّ بسیار موفّق دنیا،  استاد احمدی نژاد که در جمع مدیران استان قزوین افاضه فرمودند: "کنترل جمعیت از اشتباهات بزرگ بود."  ، یکی از آگاهان ضمن تأیید این گفته ی رئیس جمهور یادآور شد:"هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه است؛ حال اگر در آب بیندازی که تازه تر خواهد بود!"
     این آگاه از مسئولان خواست تا هر چه زودتر جلوی این اشتباه بزرگ را بگیرند و با ممنوع کردن فروش داروها و ایضا ابزارآلات(!) جلوگیری از بارداری گامی بزرگ در راستای جبران این اشتباه بزرگ بگذارند.
لازم به ذکر است که این آگاه از اختراع قرص های ضدّ بارداری و ایضا [...] به عنوان بزرگترین اشتباهات تاریخی بشر نام برد!
***
    این روزها مدام یکی یکی فواید هدفمندی یارانه ها کشف می شود؛ رئیس سازمان شهرداری ها و دهیاری های کشور گفت:"هدفمندی یارانه ها ترافیک را کاهش می دهد."، چندی پیش نیز وزیر اقتصاد گفته بود: "هدفمندی یارانه ها باعث افزایش ازدواج خواهد شد." امیدواریم هر چه سریعتر یارانه ها هدرمند - اَِ... اِ ... ببخشید - هدفمند شود تا شاهد این اتفاقات خوب باشیم!
***
    بسیار خوشحال می شویم که از این پس قرار است دیگر خط فقر نداشته باشیم، البته به جایش نوار فقر داریم؛ به هر حال یکی از فواید نوار این است که می شود آن را در ضبط گذاشت! وزیر رفاه گفت: "«نوار فقر» جایگزین «خط فقر» می شود."
    البته لازم به ذکر است که هنوز مشخص نیست که در "نوار" فوق کدام خواننده ها اقدام به خواندن نموده و هنرمندی های خود را به معرض نمایش گذاشته اند!

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

یک کشکسابی پلمب شده = صد کشکسابی جدید الاحداث!


    دیشب، کشکسابی هم ، در پی شش کشکسابی پیشین  ما در بلاگفا، با همّت ِ و تلاش خستگی ناپذیر مهرورزان عدالت پرور و سایبر مردان ِ مقتدر  و جان برکف، در  این جامعه ی چندصدایی(!) پلمب و برای هزارمین بار شاخ غول استکبار شکسته شد!
     مریدان ِ مزدور ِ حضرت مولانا شیخ کشک الدین بدپیله می توانند یارانه به کف و رایانه در کیف، جهت ابتیاع کشکیّات ایشان ، از این به بعد، در همین مکان شریف ِ زیر کلیک رنجه فرمایند:



www.kashkyyatebapileh.blogspot.com 

*********************** 
برای ورود به سایت های فیل.تر شده ، 
به جز استفاده از نرم افزار معروف VPN، 
به سایت زیر هم می توانید مراجعه کنید:

http://www.langarbax1.mihanblog.com 

***********************  

غوغای فیلترینگ! (*)

    شعر زیر خرداد ماه 88 ، در یکی از  وبلاگ های قبلی ما منتشر شده است ولی به دلیل مسدود شدن وبلاگ از طرف "بلاگفا"ی وارفته ی وابسته ی کوفتی و به درخواست برخی از دوستان دوباره در این جا هم - که هفتمین وبلاگ بسته شده ی ماست، متشر می گردد. (هم چنین این شعر را در سایت ِ اختصاصی ِ "ای طنــز" می توانید ملاحظه فرمایید.)


چشمان خمار یار فیلتر شده است!
وان بوسه ی آبدار فیلتر شده است!

هرکار ِ خفن که حالِ توپّی بدهد
از جمله لب و کنارِ فیلتر شده است!


بگذشته از این دو سه خلافِ باحال
هرچیز، هزار بار فیلتر شده است!


ای دوست، چو بی گدار بر آب زدی
آن شیرجه یِ بی گدار فیلتر شده است!


"دولت" چو فشار آورد بر "ملّت"
لو دادنِ آن فشار فیلتر شده است!

جز "فارس" و "رجا" و "ایرنا" و "انصار"
هر سایت "خبرگزار" فیلتر شده است!


فردا چو روی به سایت "قرآن"، بینی
گلواژه ی کردگار فیلتر شده است!


القصّه، به هیچ "چیز" وارد نشوی
چون "چیز" در این دیار فیلتر شده است!

از جمله ی "دسترسی به این سایت ..."، بدان
آن سایتِ خرابکار فیلتر شده است!


هی شعرِ مرا خواندی و هی خندیدی
غافل که همین دوکار فیلتر شده است!


غوغاست ز فیلترینگ برپا در "وب"
انگار که روزگار فیلتر شده است!




"بدپیله" مگو که "بدبیاریم همه!"
این گفتن "بدبیار" فیلتر شده است!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(*) این "فیلترنامه" پس از خواندن غزل کوتاه و زیبایی از مهدی استاد احمد سروده شده است! چنانچه عزیزان مخابرات و ارشاد و اطّلاعات قصد فیلتر کردن وبلاگ ما را داشته باشند ، بدانند که "فضل با متقدّم است" و "استاد احمد" در این مورد حقّ اولویّت دارند و ما را در این میانه گناهی نیست که "شعر ِ او شد سبب ِ این همه گمراهیِ من!" شعر ایشان را در اینجا می توانید بخوانید:

فکر کردن یا نکردن؛ مسئله ای نیست!


  
  
    حتما اين جمله ي معروف رنه دكارت دانشمند شهير فرانسوي را شنيده ايد كه گفت: "من فكر مي كنم پس هستم".
واحد نظرسنجی "خبرگزانی رسمی مولانا بدپیله" از شخصيت هاي مختلف خواسته است كه اين جمله را هرطور كه دوست دارند، با توجّه به منش و جهان بینی خود تغيير بدهند و بازگو كنند! نتيجه اين شد:

استاد مصباح: من فكر نمي كنم، پس هستم!
آیت ا... جنتي: من چه فكر بكنم چه نكنم، هميشه هستم!
دادستان انقلاب: تا دو دقيقه ي ديگر اصلاً نيستي كه بخواهي فكر كني!
احمدي نژاد: فكر؟! من كه نيستم!
شكنجه گر یک وزارت گمنام: فكر مي كني؟! ... حالا هسته اش را تف كن!
کیک و ساندیس خور حرفه ای : من به فكر نظام هستم، پس مي كنم!
امّت هميشه در صحنه: فكر نكردن و انرژي هسته اي حق مسلم ماست!
عبدالكريم سروش: من هست مي كنم، پس فكرم!
میرحسین موسوي: اگر همه هستند ، من يك كم فكر كنم!
مهدی كروبي: من هستم. اين كه ديگر فكر كردن ندارد!
محمد خاتمي: اگر فكر كرديد من هستم كور خوانده اید!
اکبر هاشمی رفسنجانی: من هنوزدارم فكر مي كنم كه هستم يا نيستم!
رضا پهلوي: يعني فكر مي كنيد هنوز هم من هستم؟!
حزب كمونيست كارگري: من خيلي فكر مي كنم ولي هيچ وقت نيستم!
ملت ايران: هر جوري كه دوست داريد فكر كنيد. ما همه با هم هستيم!
یک آقای خیلی مهمتر از خدا:  تا ما هستيم ، شما فكر نكنيد!

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

سرخط خبرهای یک سال بعد... ( پس از حذف یارانه ها.)..


نانوایی های پایتخت با ارائه سند ملکی، نان تمام قسطی ارائه می دهند.

مراجع عظام تقلید خوردن گوشت گربه را حلال دانسته و با ارائه احادیث معتبری بر فوائد خاص گوشت گربه تاکید کردند. البته این مراجع همچنان درباره خوردن گوشت انسان سکوت کرده اند.

- چمن های ورزشگاه آزادی دیروز بطور بيسابقه اي در قابلمه قورمه سبزی تهرانی ها بود 
. 
دو کامیون حامل مهاجران غیر قانونی ایرانی، در کشور افغانستان شناسایی شد و به کشور عودت داده شد.

ا.ح.ن در مراسم کلنگ زنی صدمین سایت غنی سازی اورانیوم : آنقدر اورانیوم غنی می کنیم که ...مان پاره شود.

گفتگوی اختصاصی با آیت... جنتی: اگر قرار بود از گرسنگی بمیرم ، در عصر یخبندان مرده بودم.

عصر دیروز حدود یک ملیون میکروب که با همکاری برخی ویروس های خارج نشین و چند باسیل ورشکسته سیاسی و با همدستی باکتری های بهایی قصد شیوع بیماری در تهران را داشتند ، امشی شدند.

نرخ جدید کرایه تاکسی اعلام شد: یک ملیون پول پیش و هر کورس صد هزار تومان... و تا اعلام حذف شش صفر از اسكناس ها هميني كه هست

تورم كاهشيه...

به دلیل سختی شمارش، واحد ِ واحد پول کشور به کیلو تغییر می کند. مثلا از این به بعد برای خریدن یک پفک نمکی باید یک کیلو هزارتومانی پرداخت کنید.

- در هزار و هشتصدمین سفر استانی هیئت دولت، همه ی دولت با حضور در توالت یک منزل، یک حلقه چاه فاضلاب خانگی را که تماماً ساخته متخصصان داخلی بود، افتتاح کرده و بهره برداری رسمی از آن را آغاز کردند. همچنین کاشتن یک نهال خرزهره دیگر دستاورد این سفر ایشان بود....

- در اقدامی نمادین و به منظور همدلی با مردم، جلسه هیئت دولت زیر کرسی برگزار شد. پس از جلسه 5 نفر از اعضای هیأت دولت به علت گاز گرفتگی به بیمارستان منتقل شدند البته حال رئیس جمهور کاملاً خوب است
- احمدرضا رادان گفت موجودات وحشت انگیز سطح خیابان ها زامبی نیستند. وی افزود: اینها... همان در و داف هایی هستند که سابق بر این برایشان سر و دست شکسته می شد اما به دلیل عدم توانایی در خرید لوازم آرایش به « هیولای اولیه » بازگشته اند.

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

آزمون استخدامی "کشکسابی مولانا بدپیله" (سؤالات ادبیات سیاسی)

* شعر زیر را بخوانید و به سؤالات پاسخ دهید:

در نظربازی ما بیخبران حیرانند             
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهء پرگار وجودند ولی       
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیدهء من تنها نیست      
ماه و خورشید همین آینه می گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا    
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار       
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد    
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

1- بیت زیر از قول کیست و به چه موضوعی اشاره دارد؟
در نظربازی ما بی خبران حیرانند       من چنینم که نمودم، دگر  ایشان دانند
 
الف)  مهندس موسوی، او می گوید که نظرسنجی های سایت های اصلاح طلب پیروزی او را نشان می داده و لی نه خود او و نه هیچ کس دیگر از ساز و کار محاسبه آنها سر در نمی آورد. 

ب)  محمود احمدی نژاد، او می گوید که من شخصا ًهاله نور را بالای سرم احساس می کردم و حاضرم برای اثبات آن نظرسنجی و حتی رفراندوم برگزار کنم، لکن بعضی ها خواص بی بصیرت اند و واقعیت را نمی فهمند، بخصوص که اقتصادانان منتقد همه شان بی سوادند. 

ج) مهدی کروبی، او می گوید که محمد قوچانی و احمد زیدآبادی در سرمقاله های روزنامه اعتمادملی، آنقدر او را بالا برده اند که تصور می کرده رئیس جمهور شود و لذا نمی داند چرا نفر پنجم شده است. 

د)  زهرا رهنورد، او می گوید طبق نظرسنجی ها (و نظریات ناب خود) قرار بوده که در لرستان و آذربایجان آقای موسوی رای بیاورد، اما علیرغم آنکه او همه چیز را به بی بی سی فارسی گفته (و واقعیت را نموده و نمایانده) اما کسی حرف او را قبول نمی کند.

2)  معنای شعر زیر چیست؟ به چه کسی اشاره دارد؟
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولیک      عشق داند که در این دایره سرگردانند
 
الف) اگرچه کارشناسان (اقتصادی) خود را عقل کل می دانند، اما من که محمود احمدی نژاد باشم، بر اساس الهاماتی که به من رسیده، معتقدم که هیچ حالیشان نمی شود. (نقل از محمود احمدی نژاد) 

ب)  روشنفکران، مبدأ تحولات جامعه هستند، ولی متاسفانه در جامعه نخبه کش ما کسی قدر آنها را نمی داند. (نقل از خانم رهنورد) 

ج)  فعلا دور، دور اصول گرایان است، اما خودشان هم می دانند که پایگاه مردمی ندارند و با تقلب رای آوردن اند. (نقل از علی شکوری راد) 

د)  سران اصلاحات، مشاوران سیاسی و تصمیم گیر در امور من هستند، اما خودم هم می دانم که دیگر کاری از دستشان بر نمی آید و جلوی محمود دیوونه کم آورده اند. (نقل از مهندس موسوی)

3-  ابیات زیر را معنا کنید:
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدای           ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار          ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
 
الف) ازدواج من (مهندس موسوی) و خانم رهنورد کار خدا بود، البته ایشان بعدا سوار ما شد و من، بنده چاکر و حرف گوش کن ایشان شدم. البته ایشان یک سری ویژگی های روشنفکری و التقاطی (چشم سیاه کنایه از افکار التقاطی فریبنده) داشت که هر خانمی ندارد، وگرنه خانم فعال سیاسی که اون موقع ها زیاد بود و اکثرشان هم مجاهد و فدایی خلق بودند. 

ب)  پیوند سیاسی من (مهدی کروبی) و آقای موسوی، کار خدا بود، اما به هر حال من  ایشان کاره ای نیستیم و بیانیه های سیاسی ما را کس دیگری می نویسد که از هردوی ما سواری گرفته است. ای دنیای قدار! (چشم سیاه کنایه از فریبندگی دنیا) من گرفتار زر و زیور تو شدم وگرنه کمتر کسی پیدا می شد که این کارهای جنون آمیز را انجام بدهد.
ج) ارتباط من (محمود احمدی نژاد) و مشایی کار خدا بود، من از این رو شیفته و حرف گوش کن آقای مشایی شدم که ایشان خیلی انسان عارف و روحانی است، وگرنه از این حرفهای مفت خیلی ها می زنند.
د) آشنایی من (اسفندیار مشایی) و هدیه تهرانی کار خدا بود و من از این رو شیفته خانم تهرانی شدم که عکسهای ایشان (چشم سیاه کنایه از عکسهای تهرانی) دبدگاه توحیدی داشت، وگرنه از این نمایشگاه های عکس و نقاشی و مجسمه در تهران زیاد هست و کسی سراغشان نمی رود!....

*********************************************
داوطلبان ارجمند!
با کمال تأسّف، شما دسته جمعی مردود شدید! حالا حالاها باید برای استخدام در کشکسابی ما، سماق بمکید! این آزمون همچنان ادامه دارد!

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

پیشگویی آینده ی جهان از زبان "حضرت مولانا بدپیله" (2)

     اوو مورالس رئیس جمهور مردم بولیوی (رئیس جمهور، لزوما به معنای رئیس برامده از جمهور نیست، بلکه به معنای رئیسی است که در جمهوری رئیس است یا بر جمهور رئیس است یا بر جمهوری رئیس است و ...) یک روز به سرش خواهد زد تا در تمامی امور از محمود ما تقلید کند.
 در این صورت او در متن سخنرانی خود در جمع مردم در روز "ملی شدن کوکائین"، خواهد گفت: "مردم شریف و عزیز بولیوی! بنده به تقلید از دوست عزیزم هوگو چاوز، قصد دارم هر چه در این کشور است ملی کنم، خوب در درجه اول ما اینجا کوکائین و این چیزها زیاد داریم، که خوب اینها ملی شده. بعد از این، ما اینجا چون سرخ پوست زیاد داریم و رنگ سرخ هم رنگ خوبی است و من خودم چون سرخ پوست هستم و این ها برای ما ملاک است و همسرم هم بارها اعلام کرده اند که عروس سرخ پوست ها هستند، پس بنابراین من "سرخ پوست" ها را ملی می کنم و از این به بعد هیچ کمپانی خارجی حق ندارد سرخ پوستی را از این کشور صادر و یا به این کشور وارد کند. ضمنا رنگ سرخ هم رنگ ملی است."
جمعیت فریاد می زدند: "سرخ رو عشق است! قرمزته! (البته به زبان اسپانیایی)"
    بعد وسط جمع یکی از کاردان ها و یا رایزن ها و وابسته های سفارت ایران داد میزنه: "استقلال سوراخه!"
بعد یکی که انگار صدای آشنایی شنیده و پیرهن قرمزی پوشیده که روش نوشته "تراختور"، می گه: "نه مه نه؟" (چی چی؟) (که معلوم میشه از هم وطنان زحمت کش آذری ماست که برای کار به اونجا رفته، چراکه هر جا کار باشه، بخصوص کارهای معدنی و سخت و طاقت فرسا، این هم وطنان آنجا می روند)
بعد یکی به هردو شون نگاه می کنه می گه: "what?!"
بعد مورالس ادامه می ده و همه توجهشون به اون جلب می شه: "به فضل شما مردم قهرمان، من بازم رای می یارم و تمام خلقهای رنج کشیده متحد میشن، ما، ونزوئلا، کوبا، نیکاراگوئه، ایران..."
یه هو همه تشویق می کنن و کاردار سفارت ایران دستشو تکون می ده.
در این حین، مورالس او رو می بینه و می گه: "خوش آمدی... خوش آمدی"
همه می گن: "خوش آمدی... خوش آمدی"
بعد مورالس ادامه می ده: "فقط مردم، مرگ بر امریکا و اروپا! فقط ایران و بولیوی و کوبا و نیکاراگوئه، مابقی کشک! "
بعد ایشان به خانم وزیر فرهنگ نگاهی می کنه و می گه: "با اجازه خانم وزیر که گفتن از این حرفا نزن، من می خوام بگم که فقط مردم ما و اون کشورایی که گفتم، مابقی شهین مهین اند! "
    خانم وزیر با لبخند می فرمایند: "لااقل می گفتید، شهرام بهرام، ملاحظه خانومای مجلس رو می کردید"
مورالس می گه: "نه آبجی! خیالی نیست، مجال همین حرفاس، باهاس دهن مهن آمریکا آسفالت بشه، بفهمه ما بوق نیسّیم."
     بعد رو به ملت می کنه و می گه: "امریکا! اوباما! خیالیه؟!"
     همه می گن: "خیالی نیست، نفس کش می خوایم!"
مورالس :
   "اینه! لذا، اوباما، جایزه نوبل دشت کردی، نوش جونت، برو حال کن! خوش باش! اما بدون که معادلات دنیا، مث نوبل نیست که الکی ملکی و پارتی بازی باشه! جایزتو ببر بذار رو دیفال، حال کن! اما اگه بخوای پاتو از گلیمت درازتر کنی، بلایی به سرت میاد  که همون دفعه اول برات درس عبرت بشه و دوباره نیای و عکستو قاب کنن بزنن به سینه دیفال کاخ سفید که ایشالا خودمون می کنیمش کاخ قرمز!"
خطاب به مردم: "نه؟ نه غلام؟"
مردم: "آره ! اینه !"
مورالس: "آمریکا! بزنم تو اون مخت؟ به من میگن خشایار مورالس! بچه گاراژ محمود ژانگولر!"
Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن