گفتند که: "کورش زمان، محمود است
شک نیست یگانه منجی موعود است"
هرچند که بخت ِ حضرتش مسعود است
این گونه صفات، بهر ِ ایشان، زود است!
***
چندی است که آب بسته ام بر گورش!
کز دیده ی تاریخ کنم مستورش
امروز، به نامِ "مکتب ِ ایرانی"
صد گند زدم شگفت بر "منشور"ش!
آرامگهم ، "منار جُم جُم" شده است
صد دخمه در آن پرآب چون خُم شده است
"منشورِ" مرا پس بده ای دولت مهر
زان رو که حقوقم این وسط گم شده است!
بک چند گزنده همچو زنبور شدیم
اسطوره ی "تزویر و زر و زور" شدیم
وانگه، چو در این گزندگی، بور شدیم
ناچار، پی ِ عمل به "منشور" شدیم!
ما صاحب ِ عدل ِ جاودانی هستیم
سرمست ز جامِ مهربانی هستیم
در سایه یِ نام "کورش" و "منشور"ش
خواهان ِ "ریاست ِ جهانی" هستیم!
دیروز، کسی ،بر در این موزه گریست
گفتند که این مرد ِ پریشان دل کیست؟
فرمود: "منم کورش و از منشورم
این پوسته مانده ، مغز آن، اینجا نیست!"
***
در گندزدن، عجیب مشهوری تو
تحریفگر ِ "کورش" و "منشور"ی تو
"زانو زدن" و "چفیه" ز ما دور بُود
دانیم که مأموری و معذوری تو!
***
بر ریش ِ زمین و آسمان می خندید
آن کس که عدالتِ تو مطلق می دید
"منشور" ِ تو جز دروغ و نیرنگ نداشت
پس از چه تو را "کورش ِ دوران" نامید؟!
***
در این شب سرد و تیره، چون شب تابیم
لیکن به گمان ِ خویشتن، مهتابیم
ای کورش ِ بیگانه در این خاک ِ خراب
آسوده بمیر ؛ زان که ما در خوابیم!
***
عدلم به نگاهتان عجیب است، هنوز!
هرچند به دردتان، طبیب است، هنوز!
هان! دست بدارید ز منشورم! هان!
زان روی که در وطن، غریب است، هنوز! (1)
در باب "منشور کورش" ، به نشانی زیر بروید:
رباعي نويسي جمعي: منشور كورش
(روی عنوان بالا کلیک فرمایید)