۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

سیندرلای وطنی و شونصد میلیونی که اززاد ِ ولد ِ فلّه ای به جیب زد!


http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTpRfatx3frPeLrMGz8F3RQG1kxcGtC9SlpHbB6xI4RmTY5dcQ&t=1&h=167&w=223&usg=__Rw8cWKiAmb_O80_PhOK-JSbt19A=


یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بی پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود.

ღ♥ღ`*•.¸¸.•*´ cinderella `*•.¸¸.•*´ღ♥ღ

سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود . .... القصه ، یه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشی زیر دلش زده بود ، خر شد و تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم ..... مامانش : بعله پسر دلبندم .... شاهزاده : من زن می خوام ..... مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم .....مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟ ....... شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم ...... مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم .

نوستالژی های ِ یک دختر

خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ، شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم.( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد ....سیندرلا گفت : سلام....... فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟ ...... سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم .......فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سیندرلا : چشم میرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ .... سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولی آژانس ماشین نداشت . زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟ یارو گفت : نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟ فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو ، سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم . فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!! سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟ .... فرشته : بعله می خوره .....سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای. فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟....... سیندرلا : نه ندارم ........ فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟..... سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه ، مثل پسرای امروزی . سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم.....فرشته : چرا نمیری؟........ سیندرلا : آبروم می ره....... فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم ....... سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدن وای چه خبره !!!!!

ღ♥ღ`*•.¸¸.•*´ cinderella `*•.¸¸.•*´ღ♥ღ

شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد . سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ی ملوسم منو می گیری ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سیندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه.


http://www.tanziran.com/wp-content/uploads/2009/10/mouse-tanziran.jpg


خلاصه عزیزان من شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم ، به هیچ خری هم ربط نداره . همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا ... سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن و بچّه کاری فلّه ای راه انداختن و شونصد تا بچه به دنیا آوردن! شونصد میلیون تومان هم از شخص ِ شخیصِ "معجزه ی هزاره ی سوم" جایزه گرفتن! و دارن حالشو می برن! حالا تو برو تنظیم خانواده ی شاهنشاهی رو رعایت کن و هی برو واسه شندرغاز پول و پنج سیر نون تافتون، خودتو پاره کن!...

ღ♥ღ`*•.¸¸.•*´ cinderella `*•.¸¸.•*´ღ♥ღ

قصه ی ما به سر رسید، آدم ِ کم بچّه به "هیچ جا" نرسید! رفتیم بالا، ماست بود؛ اومدیم پایین، دوغ بود؛ کلّ ِ وعده هاش دروغ بود!!!

ღ♥ღ`*•.¸¸.•*´ cinderella `*•.¸¸.•*´ღ♥ღ

منشور اخلاقی لیگ برتر (ورژن جدید -1389)


http://media.farsnews.com/Media/8412/ImageReports/8412090596/20_8412090596_X375.jpg

1.کلیه بازیکنان و مربیان فوتبال موظفند قبل از شروع فصل جدید لیگ برتر صلاحیت خود را برای حضور در لیگ جدید به تایید شورای نگهبان برسانند. در روند بررسی صلاحیت این افراد توسط شورای نگهبان موارد زیر موجبات رد صلاحیت بازیکنان و مربیان را فراهم می اورد.

الف.نداشتن ریش یا ریش کوتاه تر از 5 سانتیمتر

ب.حرف زدن برخلاف شان لیگ برتر فوتبال ایران. چه این حرف زدن از نوع علی پروین باشد که در هر 2کلمه 3کلمه فحش میدهد چه از نوع افشین قطبی باشد که در هر 2کلمه 4کلمه امریکایی حرف میزند و چه از نوع نیکبختی که حرف زدنش خودبه خود باعث تحریک بانوان است.

پ.داشتن هر گونه مدل مویی بر خلاف مدل موی احمدی نژاد موجب رد صلاحیت است. در این مورد داشتن مدل موی رحیم مشایی اگرچه موجب گرفتن نمره منفی و درج کتبی در پرونده است اما موجب رد صلاحیت نمیشود.

ت.پوشیدن هرگونه لباس تولید خارج به استثنای تولیدات چین و نیز پوشیدن لباس هایی که اندام انسان خصوصا ان اندام های خاص را برجسته کند و جوان های را به مفسده بیاندازد موجب رد صلاحیت است.

تبصره:پوشیدن لباس های بدن نما و جلف چینی اگرچه باعث گرفتن امتیاز منفی و درج کتبی در پرونده است اما موجب رد صلاحیت نمیشود.

ث.داشتن سابقه مصاحبه بر علیه رییس سازمان ورزش یا رییس فدراسیون فوتبال یا سایر مسوولان ورزش.(چی؟ ما کی گفتیم که منظور علی کریمی است؟ چرا جوسازی میکنی برادر من؟)

ج.داشتن سابقه انجام کار فوری و اضطراری(منظور گلاب به رویتان است) در کنار زمین و در مقابل انظار نامحرم.

ه.سوار شدن اتومبیل های پر مصرف که به موجب ضربه زدن به منابع سوخت ایران باشد و زمینه های تحریم ایران را فراهم کند. در صورتی که ثابت شود استفاده از این اتومبیل های پر مصرف به عمد انجام پذیرفته بازیکن یا مربی خاطی ضمن محرومیت همیشگی از ورزش به حسین شریعت مداری سپرده میشود تا روابطش با سیا و موساد کشف شود و نقشش در کودتای مخملی فاش گردد.

2.کلیه بازیکنان و مربیانی که صلاحیت خود را از شورای نگهبان احراز نمایند با رعایت شرایط زیر امکان ادامه حضور در لیگ برتر را به دست می اورند.

الف. بازیکنان هنگام بازی موظفند علاوه بر پیراهن ورزشی شلوار بلندی بپوشند که کلیه قسمت های شکم به پایین را تا پنجه پا و به صورت غیر تحریک امیز بپوشد.

ب.بازی کردن در چمن سبز ممنوع است در این خصوص برگزارکنندگان لیگ موظفند که با هماهنگی با موسسه رویان چمنی به رنگ جدید و ترجیحا به رنگ کاپشن رییس جمهور ابداع کنند یا این که بازی ها را در اسفالت به انجام برسانند.

پ.انتخاب لباس سبز برای باشگاه ها ممنوع است تخلف از این مورد موجب مجازات مندرج در بند ه ماده 1 است.

ج.انجام هر گونه حرکتی غیر از سجده کردن به عنوان شادی بعد از گل موجب اخراج از زمین است.در این مورد نشان دادن دست ها به صورت V که به قصد اعلام حمایت از یک جریان سیاسی خاص باشد موجب محرومیت دایمی از ورزش و تبعید به کشور بورکینافاسو و تماشای اجباری سی دی مسابقات 3جانبه همدان با گزارش جواد خیابانی است.

تک ماده: کلیه مواد و تبصره های این قانون لازم الاجرا هستند همچنین داوران بازی های داربی که لزوما باید ایرانی باشند باید قبل از برگزاری بازی سوگند یاد کنند که نتیجه بازی دربی با تساوی و ترجیحا با تساوی 1_1 پایان یابد.تخلف داوران از این قانون باعث میشود تا مسوولان ورزشگاه ازادی دست لیدرها را برای دادن هرگونه شعار(!) باز بگذارند.

هنر نزدِ ایرانیان است و بس! 8 (عکس ها و حرف ها)

هواپیمایی ملّی ایران (هما)

توپولف ساخت ایران!


http://img.villagephotos.com/p/2009-1/1333061/koliye.jpg

اقتصاد ِ پررونق!

به زودی، کلیّه ی "کلیه ها" به فروش می رسند!


اگهی ِ استخدام رومیزی های مؤنث!


http://chamedan.net/Razeghi/m2photo/wc.jpg

آدرسِ سرکج!


دل ِ ایران مخصوصِ دلبران و دلیران!


http://img.villagephotos.com/p/2009-1/1332908/car-lock.jpg

این هم دزدگیر ِ ساخت وطن!


همه ش یه طرف ، اضافه کاریش یه طرف!

خب فدات شم حدّاقل می گفتی 22-3 ساله که هلو باشه نه لولو!


http://img.villagephotos.com/p/2009-1/1333061/farsh.jpg

یک تخته ش کمه!!!

عکس ها و حرف ها : سیب ِ سرخ و دست ِ چلاق!

تو مثلِ حادثه زود اتّفاق افتادی

تو مثلِ سیب به دستِ چلاق افتادی!

تو با نمک چو پنیری ، ولی هزار دریغ

به چنگ ِ روبه ِ مکّار و زاغ افتادی!...

اخبار ِ دهه ی چهارم شهریور 89 به روایت IBNA (آژانسِ خبرپراکنیِ بدپیله)

کشف تاریخی

70135.jpg

در جدیدترین حفاری‌های تخت جمشید، کارت بسیج کورش کبیر ، شناسنامه ی لبنانی وی و کارت عضویتش در حزب الله لبنان کشف شد.

به گزارش ِ ایبنا (سازمان خبرپراکنی بدپیله) روی این کارت ها، در قسمت پست سازمانی، نوشته شده: ولیّ ِامرِ اسبقِ مسلمین جهان. مُهرِ آن هم متعلّق به بسیج دانشجویی دانشجویی دانشگاه آکسفورد بیروت است.

پیامکِ کورش کبیر از دیارِ باقی به مشایی ، احمدی نژاد و حضرت مولانا بدپیله:

"بابا، کچلمان کردید! شما را به جانِ اهورا مزدا ، دست از سرمان بردارید و بگذارید به دردِ خودمان آسوده بخوابیم یا حدّاقل آلوده بمیریم! قبر ِ گور به گور شده مان را که لرزاندید و بردید زیر ِ آب؛ حالا می خواهید سرِ خودمان را زیر ِ آب کنید؟! ما را با این زیرِ آبی رفتن ها و زیرِ آبِ دیگران زدن ها کاری نیست؛ اهلِ پشتک و وارو و زانو زدن جلویِ دشمنانِ ملّتمان هم نبوده و نیستیم؛ وگرنه کورش نمی شدیم منشور وامانده مان را بدهید تا گورمان را گم کنیم و برویم دنبال کارمان؛ چفیه تان هم مالِ خودتان!"

خداپرست

بسیاری از جنگها بر سر چگونه پرستیدن خدای مشترک است.

حضرت مولانا بدپیله می فرمایند: "البته، ابتدا بر سر اثباتِ وجود خدا و اسم او بوده؛ بعد که بیشتر مردم کشته می شدند بر سر چگونه پرستیدنش جنگ می کردند و می کشتند!"

آتش

منطق که نباشد آتش حکم فرماست: یا بر سر مردمی بی گناه یا بر تن کتابی مقدس.

در نسخه یِ زیراکسی و الکترونیکی ِ یکی از این کتاب ها آمده است:

"و همانا آتش جهل بندگان خویش را آتش نشانی گماردیم به نام “محسن قرائتی” تا هم تفسیرهای به رأی خویش را در کتاب الهی بچپّاند؛ هم آتش جهل شمایان را بنشاند و هم خلق الله را بخنداند! باشد که رستگار شوید!"

دین ستیزی با افراط و تفریط

سال 2001: تخریب مجسمه بودا در بامیان افغانستان
سال 2010: سوزاندن قرآن در فلوریدای آمریکا

و خیلی کارهای دیگر در خیلی جاهای دیگر؛ در کشور گل و بلبلِ خودمان هم که شکرخدا، اصلاً از این خبرها نیست!

جهان سوم

جهان سوم جایی است که اول همه دست به دست ِ هم می دهند و از طریق رانت خواری های کلان، کرور کرور خودروهای غیراستاندارد وارد کشور می کنند؛ بعد که گندش بالا آمد و واسطه های استکبار جهانی، به نان و نوایی اساسی رسیدند، باز همه دست به دست ِ هم می دهند که مقصر را پیدا کنند.

مرد

بسیار تفاوت است میانِ مردانگی و نریّت.

Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن