۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

خرده فرمایشاتی برای خالی نبودنِ عریضه(دولت خیلی خیلی هدفمند+ترواشات قلمِ بیکارمان)+ حرف های مفتِ تصویری


(1)
خرده فرمایشاتی برای خالی نبودن عریضه!
"الف"
دولت ِ خیلی خیلی هدفمند!

طنّازه ی پرناز، ارمغان زمان فشمی، طیّ ِ پیامکی از ما پرسیده است:


"به جز یارانه ها ای یار دلبند
چه چیزی هست در ایران هدفمند؟!"

و ما در جواب چنین فرموده ایم:

هزاران چیز دیگر هست جانا
که زین پس گویمت یک ریز و یک بند:
سیاست، دین، هنر، فرهنگ و دانش
وکالت ها ، وزارت ها چنین اند!
انرژی هسته ایّ و دنگ و فنگش
و کیکِ زرد و کیکِ مک فایرلند!
اوین، کهریزک و سرکوب ِ جنبش
که بیخِ فتنه را یکباره برکند!!!
عزا و جشن و مدّاحیّ و نوحه
و یا حتّی همین "طنزِ شکرخند"
عدلت، مهرورزی، انتخابات
نباشد بی هدف؛ این گونه مپسند!
تقلّب، کودتا، شورا و مجلس
که هستند از چنین اوضاع، خرسند
سفید و سبز و مشکی ، سرخ و آبی
و حزب و حزب بازی های پرفند!
شعار ارزشی ها، ورزشی ها
سراسر عبرت است و حکمت و پند
هواداریّ و تخریب و تعصّب
که بذرِ نفرقه هر سو پراکند
ترافیک و گرانی، صفّ ِ بنزین
کوپن، یارانه ها، بی چون و بی چند،
بدون شک همه در "دولت مهر"
هدفمندند، هدفمندند، هدفمندند!
***
"ب"
تراوشات قلمِ بیکارمان!

1) پشه در سازمان انتقال خون مشغول به کار شد!
2) به گهواره ام که می رسم، یواش حرف می زنم تا کودکی ام بیدار نشود!
3) سربازی که وزیر را از صفحه ی شطرنج بیرون انداخت، اضافه خدمت خورد!
4) بعد از ازدواج فهمید که چرا شانسی های زمان کودکی اش پوچ بود!
5) شاعر پیری که قلب جوانی را به او پیوند زده بودند، شعر عاشقانه می سرود!
6) وقتی با یک آدم دوربین سر و کار دارید، مواظب باشید فیلمتان نکند!
7) از دو دلی خسته بودم. یکی از آن ها را یدکی نگه داشتم!
9) ریشه ی درخت و کرم خاکی بر سر مالکیّت زمین دعوایشان شد!
10) عظمت انسان های بزرگ از طرز رفتارشان با انسان های کوچک آشکار می شود!
11) پیکر برف از سوز سرما سیاه شده بود!
12) هیچ دزدی نمی تواند عشق را بدزدد ؛ ولی عشق غالباً دزدها را به وجود می آورد!
13) وقتی پول حرف می زند، حقیقت سکوت اختیار می کند!
14) می خواستم انتقام بگیرم؛ ولی دیدم قیمتش زیاد است!
15) وقتی فهمید چشمانش دوربین است، از همه عکس گرفت!
16) وقتی فکری بدون اجازه به مغزم بیاید، آن را زندانی می کنم!
17) چون قدّش کوتاه بود، بلند حرف می زد!
18) خنده در اشک هایم غرق شد!
19) دلش را به دریا زد؛ اما دلشوره اش زیاد شد!
20) گل یخ با رسیدن فصل بهار آب شد!
21) وقتی به پای دار رفت، شروع به قالی بافی کرد!
22) تصمیم گرفت با رژیم غذایی، از سنگینی سایه اش بکاهد!
23) چون خودش را به موش مردگی می زد، گربه ها همیشه دنبالش بودند!
24) برای فرار از سایه اش، به سایه بان پناه برد!
25) عنکبوت هرجا می رود، نردبانش را نیز با خود می برد!

(2)
حرف هایِ مفتِ تصویری!




Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن