۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

ایران اسلامی ، چهل سال در چنین روزی!

ایرانیان ِ دزد و متقلّب یا اصالتاً عرب!

یک روزنامه عربی ادعا کرد "مریم حیدر زاده" تمام اشعارش را خودش نسروده و بیشتر شعرهایش را شاعرهای عرب سروده اند و حیدر زاده آن اشعار را به نام خودش به چاپ رسانده است.

رسانه های عربی همچنین سال پیش ادعا کرده بودند تمام نفرات برتر کنکور در ایران همه از عرب های مقیم ایران بوده و "حضرت مولانا شهید شیخ کشک الدّین بدپیله" طنزنویس میهن پرست و کودتا ستیز ایرانی نیز اصالتاً یک عرب است!

لازم به ذکر است 40 سال پیش یک روزنامه عربی ادعا کرده بود فردوسی تمام شاهنامه را خودش نسروده و یک روزنامه ی کویتی نیز "عمر خیام" را دانشمند ریاضی دان عرب(!) نامیده بود!


***

بعد از چهل سال "مردود احمدی نََزاد" به یکی از آرزوهای خود رسید
لازم به توضیح است این نخبه ی عقل کل و مدیر لایق بی نظیر 40 سال پیش گفته بودند: "یکی از آرزوهایم این است که بنزین تحریم شود!"
حسین الله کرم و مسعود ده ده نمکی رئیس جمهوران حال حاضر کشور خطاب به احمدی نژاد گفتند: "با با تو دیگه کی هستی ، دست شیطونو بستی! کلک، راستشو بگو، باز چی آرزوهایی کردی که امروز فردا محقق می شن؟!"

البته با توجه به اینکه از 20 سال پیش، تمام خودروها با انرژی خورشیدی کار می کنند این تحریم کلا بی معنی بود!

گفته می شود که حضرت مجتبی خامنه ای ، در نامه ای ، "مردود احمدی نَزاد" را به دلیل این سخن سنجیده، به سمت ِ پادویی ِ بیت مبارک ِ خود منصوب فرمودند!!!



***

"فرهاد کاظمی" سومین فیلم بلندش علیه منشورسازان را کلید زد.

فرهاد کاظمی 40 سال پیش منشوری شد و همان موقع اعلام نمود: "می نشینم خانه و علیه منشورسازان مصاحبه می کنم!"

وی بعد از مدتی شش هفت عدد کتاب علیه منشورسازان نوشت و سه چهار سالی می شود که به فیلم سازی علیه منشورسازان روی آورده است.
بر اساس برخی شنیده ها فرهاد کاظمی در آینده قصد دارد یک شبکه ی ماهواره ای تاسیس کرده و بصورت 24 ساعته علیه منشورسازان صحبت کند!


***

بالاخره مصوبات دولت قیمت گذار به مجلس رسید!
40 سال پیش مجلسی های پشیمان از تأیید دولت همپالکیشان، از عدم دریافت مصوبات هیئت دولت صحبت کرده بودند که گویا بالاخره این مصوبات به دست مجلسی ها رسیده است ؛ در حال حاضر اداره "پست" مقصر اصلی شناخته شده است و شنیده می شود رئیس پست نیز گفته است: "همینه که هست! می خواستین مصوبات رو با پست پیشتاز بفرستین! "


***

پیش بینی ِ صعود تیم ملی فوتبال کشورمان در جام ملت های آسیا

یکی از نوادگان "پل" (هشت پای پیشگو) که اخیرا به جای پدرش اقدام به پیشگویی می کند، پیشگویی کرد تیم ملی فوتبال کشورمان از مرحله ی گروهی جام ملت های آسیا بالا می آید.

شنیده می شود پس از این پیشگویی موجی از شادی و خوشحالی میان طرفداران تیم ملی پدید آمده است! لازم به ذکر است چهل سالی می شود که تیم فوتبالمان نتوانسته از مرحله ی گروهی بازی های جام ملت ها صعود کند!!!

ماجراهای گربه و کلاغ!...

گربه اي حرف زد و حال كلاغي بد شد

شب شد و سايه اي از عرض خيابان رد شد

گربه اي حرف زد و سايه اي از شب ترسيد

ترمزي جيغ زد و پشت خـيابان لرزيد

مرگ، پلکي زد و وحشت سر و گوشي جنباند

روي آسفالت، سياهي دو تا خط جا ماند

تو به حرف آمدي و شهر، هواي مه کرد

جيغ ترمز، کف آسفالت سرت را له کرد

تو زمين خوردي و ديدي که شبِ گريه ي ماه

دختري پرت شد از پنجره ي دانشگاه

تو زمين خوردي و ديدي موتوري هندل خورد

دهني باز شد و اسپري فلفل خورد

پر کن از داغ خودت وحشت سي جي ها را

کودتا کن رژه ي ترس ِ [!!!] را

رعب و وحشت همه ي حنجره ها را بسته

ترسِ، راه نفس پنجره ها را بسته

گريه کن تا خبر خنده ي خون پخش شود

صحنه ي قتل تو از تلويزيون پخش شود

که تو را تلويزيون، يکشبه تحليل کند

فيلم مونتاژ خودش را... به تو تبديل کند!!!

ميزگردي بگذارد که بخندي به کلام

کله هاي کچل و... ريش بلند ِ[!!!]

ميزگردي بگذارد که دلت خون بشود

((تُرک عاشق کش تو)) مست تريبون بشود

گربه اي حرف زد و عشق، دم از مجنون زد

عينک يک نفر از چشم چپش بيرون زد

گربه اي حرف زد و لاشه ي ليلي له شد

ترمزي جيغ زد و زير تريلي له شد

گربه اي، آمده تا شب به چراغي بخورد

ربط و بي ربط، کلاغي به کلاغي بخورد

روز و شب در بزند، فحش به ساعت بدهد

وقت و بي وقت به تو "سهم عدالت" بدهد!

[اين منم من: لب اعجاز!!!، به حرف آمده ام

گربه اي لوسم و با ناز به حرف آمده ام

گربه ات، از تو فقط بمب اتم مي خواهد

دل بي چاره ي من، اورانيوم مي خواهد

گشنگي، با شکم ملت ما بيگانه ست

اين همه سيب زميني وسط ميدان است!!!

ما که درمزرعه ها، اين همه شلغم داريم!

چه غمي بابت آن "حق مسلم" داريم؟]

مشکلي نيست، غمي نيست، چرا غمگيني؟

صف نان رفته و تو توي صف بنزيني...

گربه اي حرف زد و... عقل، به آدم شک کرد!

خيمه شب بازي و شکلک، همه را دلقک کرد

گربه اي حرف زد و عينک شب، سمعک شد

((محتسب، شـيخ شد و)) وارد كهريزك شد

محتسب، گفت كه يك ساقي زيبا بكشند

قبل از اندام و لبش، ناخن او را بكشند

گفت و آن ها همه بر عشق تمركز كردند

كف زندان، به گل سرخ تجاوز كردند

گفت و كشتند دراين جنگل شب آهو را

شيرهاي وسط فلكه‌ي دانشجو را...

جراتي در قفسم نيست که بالي بزنم

حافظا! آمده ام پيش تو فالي بزنم

حافظ از طوطي شکَّرشکن هند بگو

از همين گربه ي عابد شده ي رند بگو

غزلت يخ زده و فصل تگرگت شده است

((شهر، خالي ست ز عشاق)) چه مرگت شده است؟!

((در ميخانه ببستند، خدايا مپسند))

لات و گردن کش و مَـستـَند، خدايا مپسند

شعر من چوبه ي دار است، انالحق بزنيد

روي آسفالت خدا، کله معلق بزنيد

مشکلي نيست، غمي نيست، بيا گل بخوريم

امشب از شدت دلضعفه، فلافل بخوريم

مشکلي نيست، غمي نيست، بيا گريه کنيم

بي صدا، در شب توقيف صدا، گريه کنيم!...

Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن