۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

"لنگه کفش درمانی" در هزاره ی سوم! (به انضمام متن کامل نمابر تکذیبیّه ی " سیندرلّا جون" به "مولانا بدپیله"!)

یک غارنوشته که اخیرا کشف شده است، نشان می دهد قلم به دستان فرهنگ دوست از همان ابتدا بر روی کره خاکی وجود داشته و تفکراتشان را بر روی دیواره های غار می نگاشته اند.در این غارنوشته آمده است: "معلوم نیست این مخترعان چه غلطی می کنند؟! پس کی می خواهند کفش را اختراع کنند؟! آخه این چماق خیلی سنگینه، درسته که قدرت متقاعدکنندگی خوبی داره اما بدیش اینه که اولا نمیشه پرتابش کرد و ثانیا این که در صورت استفاده مدام از اون منتقدامون تموم میشن! ما هم اصولاْ انتقادپذیر بوده و بدون منتقد کلا به ما خوش نمی گذرد! خب دیگه برای امروز نوشتن بسه، برم یه دایناسور شکار کنم برگردم!"
سال ها گذشت و همگان فرهنگ گفتمان را فراموش کردند و بنا به دلایلی که برای ما هم مشخص نیست پس از کشف کفش تنها عناصر مونث از آن استفاده کردند.بنا به گفته ی بسیاری از "کارشناسان خانواده" کفش در خانواده از اهمیت به سزایی برخوردار است و پایان دهنده بسیاری از اختلاف نظرات اساسی و حل بحران ها و باعث پیش رفتن به سوی وحدت و آشتی است، البته برخی به غلط پرتاب شدن لنگه کفش خانم به سر شوهرش را "دعوای خانوادگی" نام گذاری کرده اند و برخی دیگر به درست نام این پدیده را "نمک زندگی" دانسته اند!
استفاده از لنگه کفش در خانه بدین ترتیب است که دو طرف ابتدا در مورد مباحثی که در آن اختلاف نظر دارند به گفتمان می پردازند، مباحثی از جمله اصل یا تقلبی بودن طلای خریده شده توسط آقا، شور شدن بیش از اندازه آش خانم و … و درست زمانی که قدرت اندیشه، تفکر و منطق در حال فوران کردن است خانم خانه لنگه کفش خویش را در آورده و در یک اقدام صد در صد فرهنگی شوهرش را متقاعد می کند که حق با اوست!

خوش بختانه چندی پیش دوباره این این وسیله ی فرهنگی به دست فرهنگ سازان(در دانشگاه و نمایشگاه کتاب) بازگشت و چند روز پیش آن ها توانستند دو تن از منتقدان خود را به وسیله ی کفش مورد گفتمان قرار دهند، البته یکی از افراد مورد گفتمان قرار گرفته چندان از اصول گفتمان و مباحثه چیزی نمی دانست و همه اش جاخالی می داد اما دیگری به دلیل قدرت بالای استدلال فرهنگ سازان بالاخره کفشی با پیشانی ایشان برخورد کرد و وی متقاعد شد که اشتباه می کند!
در همین راستا و با توجه به قدرت بالای لنگه کفش در متقاعد کردن و لزوم وجود این عنصر به عنوان عنصری برای گفتمان بهتر چندین پیشنهاد مطرح می شود:
- از این پس در صورتی که داور فوتبال در زمین چمن اشتباهی را مرتکب شد تماشاچیان به جای آنکه با الفاظ زشتشان محیط فرهنگی ورزشگاه را خراب کنند می توانند با زدن لنگه کفش هایشان به سر داور محیط فرهنگی ورزشگاه ها را فرهنگی تر کنند، مطمئن باشند در صورت اصابت فقط دو سه عدد لنگه کفش به سر داور، وی دیگر اشتباهی سوت نمی زند!
- با توجه به قدرت متقاعد کنندگی لنگه کفش ، به جای آن که ساعت ها با بازرسان انرژی هسته ای گفتمان کنیم از یک "نمکی" مقداری لنگه کفش کهنه خریده و چند باری با لنگه کفش به سر بازرسان بزنیم، خیلی سریع قبول می کنند انرژِی هسته ای حق مسلم ماست!
- دکترها به جای آب درمانی "لنگه کفش درمانی" تجویز کنند و به جای عمل جراحی زیبایی بینی با تیغ با کفش این عمل را انجام دهند، دماغ کوفته از سربالا خوشگل تر است!
- چهار سال دیگر در هنگامی که بین کاندیداهای انتخاباتی قرار بود مناظره ای انجام شود به جای صحبت کردن پیشنهاد می شود دو طرف از همدیگر نه متر و پانزده سانتی متر فاصله بگیرند و سپس به هم کفش پرتاب کنند، بدیهی است هر کدام از کاندیداها که بتواند کفش های بیشتری را به کلّه ی رقیب انتخاباتی اش بزند، یحتمل بیش تر رقیب و ایضا مردم را متقاعد می کند و قدرت بالای هدف گیری اش نشان دهنده ی فرهنگ بالاتر گفتمانش است!
متن کامل نمابر "سیندرلّا جون" به "مولانا بدپیله" !

به نمابری که هم اکنون به شستمان رسید، توجه فرمایید:
سیندرلا جان ضمن تکذیب گم شدن کفشش در اثر خروج سریع از پارتی به دلیل آمدن پلیس 110 به مراسم مربوطه گفت: "اخیرا در برخی سایت ها نوشته شده است که من و یکی از آقازاده ها در یک پارتی مختلط بوده ایم که پلیس آمده و من چون قصد فرار داشته ام کفشم از پایم در آمده و آن جا ، "جا" مانده است، این جانب ضمن تکذیب این خبرها اعلام می کنم دلیل ماندن کفشم در خانه ی ایشان، این بود که در جلسه ی خواستگاری قصد مجاب کردن مادرشوهرم را در خصوص مهریه داشتم!"
Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن