۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

جنگ ِ زرگری! (انتخابات کشککی!)






اگر بارِ گران بوديم، «ماندیم!»
وگر نامهربان بوديم، «مانديم!»


سريشِ ريشِ خلق الله گشتيم
از اوّل هم، چنان بوديم؛ «مانديم!»


شريكِ دزدها؛ و بهرِ ملّت
رفيقِ كاروان بوديم؛ «مانديم!»


برايِ رفتگانِ اين جناحي
مسيحايِ زمان بوديم؛ «مانديم!»


وطن، جزغاله شد از داغ خدمت(!)
كه ما آتش به جان بوديم؛ « مانديم!»


نه رأیِ خلق، ما را كلّه پا كرد
که خود آگه از آن بوديم؛ «مانديم!»


به "هاله ی نور" ِ مصباحی خردوَرز
هماره، دُرفشان بودیم؛ «مانديم!»


به عشق ِ "مجتبی" و "شیخ احمد"
مطیع ِ هردوان بودیم؛ «مانديم!»


ز "محصولی" و "دانشجو" ، یقیناً
قرین ِ امتنان بودیم ؛ «مانديم!»


به لطفِ زور ِ موسی چُمبه هامان
هماره پرتوان بودیم، «مانديم!»


سبیل ِ جملگی شد چرب و چیلی
که ما مدیونشان بودیم؛ «مانديم!»


به جنگ زرگري مشغول؛ امّا
به دل ها، همرهان بوديم؛ « مانديم!»


نهاده ملّتی را بر سر ِ کار
په شیّادی روان بودیم؛ «مانديم!»


به غم هاشان، دمادم خنده کردیم
که خود اصلِ غمان بودیم؛ «مانديم!»




Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن