۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

شتر بر سر ِ مناره! (خرده فرمایشات ِ مولانا بدپیله در باب وقایع اتفاقیه!)

بالاخره مشایی کار خودش را کرد!
http://www.allafiha.com/temp2/masha.jpg


رئیس جمهور کاملاً محبوب، منتخب و قانونی مملکت (بر منکرش لعنت!)، هرچند وقت یک بار اظهار نظراتش اظهار نظراتی را در پی دارد، نمونه ی آخرش صحبت های ایشان در مورد حجاب بود؛ در ابتدا، یکی از آگاهان صحبت های ایشان در مورد گشت های ارشاد را صحبت های تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری دانست که البته برای این آگاه توضیح داده شد یک سالی از انتخابات گذشته و خطرات سران فتنه و تَـهان فتنه و گوجه سبزهای رگدار علیهِ سیب زمینی های بی رگ به کلّی رفع شده است!


یکی دیگر از آگاهان نیز این گونه اظهار نظرات را تاثیر رفیق ناباب و اثر کردن کمال همنشین در ایشان دانست و گفت:"بالاخره مشایی کار خودش را کرد!"

بیچاره این مشایی که شده مرغ عروسی و عزا ، بابا جان، دست از سر این نور چشمی استاد نتانیاهو بردارید و پدر عروس سرخانه ی رئیس جمهور خودمختار را به حال خود بگذارید!

***
همه چی آرومه!


تشکر می کنیم از رئیس سازمان ثبت احوال کشور که این قدر به فکر اذهان عمومی هستند، ایشان گفت:" آمار طلاق اعلام نمی شود تا اذهان عمومی مشوش نشود!".

در همین راستا پیشنهاد می شود برای عدم تشویش اذهان عمومی از این پس اقدامات زیر نیز انجام گیرد:

- تمام سایت های خبری فیلتر شوند و در تلویزیون هم به جای پخش اخبار، تکرار بازی های فوتبال جام جهانی پخش شود.

- روزی سه بار قبل از صبحانه، ناهار و شام ترانه ی "همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم" برای شنوندگان رادیو و بینندگان تلویزیون پخش شود.

- از آنجا که احتمال دارد برخی انتخابات باعث تشویش اذهان عمومی شود پیشنهاد می شود انتخابات ها را تا جای ممکن به تاخیر بیندازیم ... انتخابات می خوایم چیکار؟! فعلا که همه چی داره به نحو احسن انجام می شه ... چرا هزینه ی بیخود کنیم و انتخابات انجام بدیم؟!

پی نوشت: همین الان متوجه شدیم مجلس به عقب افتادن انتخابات شوراها به مدت 2 سال رای داده، در همین راستا تشکر می کنیم که بالاخره یک جایی پیدا شد تا پیشنهادات ما رو جدی بگیره و عملی شون کنه! قطعاً در پی ِ این امر کاملاً قانونی، به امید خدا فرجه هایی برای به تعویق انداختن ِ انتخابات ریاست جمهوری به بعد از ظهور ِ امام زمان هم فراهم و مادام العمر شدن صدارت استاد احمدی نژاد قطعی خواهدشد! تا کور شود هرآن که نتوانددید!

***
به حجم دختر مردم چیکار داری؟!


بالاخره معاون فرهنگي و اجتماعي وزير لایق و کاردان ِ علوم مصاديق بدحجابي دانشجويان پسر و دختر را اعلام كرد؛ ایشان گفت:"دانشجويان لباس‌هايي بپوشند كه همانند لباس يك فرد معمولي كه در جامعه زندگي مي‌كند، باشد."

در همین راستا از آقای معاون شدیدا درخواست می گردد منظورشان را از "فرد معمولی" و "فرد غیرمعمولی" شرح دهند، به عنوان مثال خود ایشان آیا جزو افراد معمولی جامعه محسوب می شوند و یا جزو افراد غیر معمولی؟! و اصولا یک دانشجو از کجا متوجه شود که الآن لباسش مثل یک آدم معمولی هست یا خیر؟!

پیشنهاد می شود لااقل فروشندگان لباس توجیه شوند که اگر دانشجویی برای خرید لباس پیش آن ها رفت و گفت:"بی زحمت لباسی همانند لباس یک فرد معمولی به من بدهید!" بدانند به او چه نوع لباسی بدهند.

همچنین آقای معاون گفتند:"نوع پوشش دانشجويان دختر بايد به شكلي باشد كه به صورت كلي حجم بدن خانم‌ها را نشان ندهد."

از آن جا که برای به دست آوردن حجم دانستن طول و عرض و ارتفاع کفایت می کند و با ضرب این 3 درهم می توان حجم را بدست آورد، خواهشمند است آقای معاون بگویند چطور یک نفر لباسی بپوشد که طول و عرض و ارتفاعش را کسی متوجه نشود و در نتیجه نتواند حجمش را بدست آورد!

در همین راستا لازم است به دانشجویان پسر غیرمعمولی تذکر دهیم که:"مگه خودت خواهر مادر ندارِی؟! به حجم دختر مردم چیکار داری؟!"

***
مورچه چیه که فشار خونش چند باشه؟!


نخست وزیر پاکستان گفت:"در تحریم ایران با امریکا همراه می شویم!"

از آن جا که کشور پاکستان یکی از کشورهای بزرگ و تاثیرگذار در خاورمیانه محسوب می شود(!) و کلاً تحریم یا عدم تحریمش بسیار برای ما حیاتی محسوب می شود گروهی از طنزنویسان وطنی ضمن امضای طوماری از نخست وزیر پاکستان درخواست تجدیدنظر در تصمیمش را کردند.

در قسمتی از این نامه که به امضای یک طنزنویس رسیده است آمده است:"ما که حسابی ترسیدیم، اگه شما امریکا رو همراهی کنی که ما حسابی کلامون پس معرکه است!"
البته یکی از آگاهان پس از شنیدن این صحبت نخست وزیر پاکستان جملاتی را زیر لب گفت که ما درست متوجه نشدیم، فقط به یاد داریم که درجمله ی ایشان کلمات "مورچه"، "فشارخون" و "بشین بینیم بابا!" وجود داشت!...


شتر بر سر مناره!


به سر ِ مناره، اشتر رود و فغان برآرد

که: "نهان شدستم اینجا؛ مکنیدم آشکارا!"

"چهل و چهارمین محفل ادبی طنز شکرخند ، با یک هفته تأخیر، روز شنبه 12 تیرماه در فرهنگ سرای ارسباران برگزار می شود"

این خبر خوشی است که در وبلاگ "شب شعر شکرخند" آمده است؛ ولی به دنبال آن شرایط و مواردی برشمرده شده است، شیرین شکر را کام خواننده تلخ می کند؛ تز جمله لزوم داشتن کارت ورود و مجوّزهای لازم(!). البته وعده داده شده، که برای طنزپردازان کارت افتخاری ویژه صادر خواهدشد! هر دم از این باغ بری می رسد!

در عجب ماندم ز شکرخند ِ دوست

شرط های ناخوشایند از چه روست؟!

او نمی داند که طنّازیم ما

دل به هر خاری نمی بازیم ما؟!


ضمن سپاس از زحمات جناب رضا رفیع و سایر دلسوختگان گرداننده ی آن جلسه و تسلیت به ما دماغ سوختگان؛ و باز هم ضمن تأیید آن بخش از مطلب که " خیال می کنید برای این قبیل برنامه های انتقادی طنز که با خون دل خوردن امثال ما و شمای دوستدار طنز شکل می گیرد ، دایه های مهربانتر از مادر، دل می سوزانند یا نگران برگزار نشدن آنند ؟…زهی خیال باطل !" ؛ به عرض می رسانیم که هنرمند جماعت - و به خصوص اهالی طنز - پلنگ دماغ تر از آن است که باج به شغال بدهد و برای نشستن در محفلی که متعلّق به خودش و گفتن و شنیدن مطالبی که حق طبیعی اوست ، به دنبال گرفتن کارت افتخاری و مجوز ورود باشد! طنز نمایشی و فرمایشی و دربارپسند دوزار نمی ارزد و نبودش بهتر از بود ِ آن است! طنز اگر قرار است مجیزگوی و محافظه کار و مدیون این و آن باشد، گو مباد!

همین بس است ز آزادگی نشانه ی ما

که زیر بار فلک هم نرفته شانه ی ما

اگر قرار بود که طنزپرداز برای چنین مجالسی منّت از خودکمتران و از خدا برتران را بکشد و به کارت افتخاری و امثالهم تن در دهد ، که مجلس های پر نان آب تری در این مرز پرگهر وجود دارند! خر این طایفه، از کرّگی دم نداشت و اگر هم می داشت، دم به تله ی حضرات نمی داد. نردبان پرپری طنز امثال ِ این کمترین، تاب سنگینی آقایان را نمی آورد؛ پس همان بهتر که عطای نداشته شان را به لقای آزاردهنده شان ببخشیم و هم خیال خود را راحت سازیم و هم خاطر ایشان را آسوده! اگر در خانه ی آنان "کس" است، همین یک حرف بس است:


به خلق و لطف ، توان کرد صید اهل نظر

به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را


در طی سال ها و ماه های اخیر بارها به قصد شرکت در جلسات طنز شکرخند مشتاقانه به سوی محلّ برگزرای آن می شتافتیم ، حتی بار قبل - که از پیش، لزوم ثبت نام و تهیه ی کارت اعلام شده بود و می دانستیم که چه افتضاحی به بار خواهد آمد- اما فرمایشی بودن مدیریت پشت پرده ای آن و نقش سوپاپ اطمینانی که به این جلسات داده بودند، مارا از دم در بازمی گرداند. البته انسان های پاک و سلیمی هم در آن جمع بودند و هستند که احترامشان بر این خاک پای طنّازان و طنّازگان واجب است؛ به فرمایش بیهقی: "فضل جای دیگر نشیند"!

ما -که خود بی مایه ترین و حقیرترین عضو جامعه ی طنازان این آب و خاک اهورایی هستیم- همواره، ماندن و تحمل شرایط تحمیلی و تزریقی به هرقیمتی - از جمله فداکردن شرف و وجدان هنری خود و آلت دست صاحبان زر و زور و تزویر شدن- را خلاف منش هنرمند واقعی دانسته و می دانیم؛ هنر و به ویژه طنز قرار است خالی از هویت حقیقی خود و دور از واقعیت زندگی مردم، به حیاتش ادامه دهد، دیگر نه هنر است و نه طنز و نه انعکاس دهنده ی دردهای هنرمند و مخاطبانش. ما بر آنیم که بودیم و همان خواهدبود!
Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن