۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

جومونگ و سوسانو+"هلو" برتر از "دکتر"+مجاهدین ِ ابتر+کارهای صحنه دار در کهریرک+آلودگی صوتی سیاسی+کابینه ی مشورتی+قانون کیلو چنده؟+دعوای زن و شوهر سبز!


دعوای جومونگ و سوسانو!
روزنامه جوان:
"زهرا رهنورد به دلیل کوتاهی موسوی در پیگیری پرونده برادرش، با او دعوا کرد!"
دوباره رأی این ملّت چپو شد!
وطن با مکر "گومووا"، "بویو" شد
"جومونگ" مغضوبِ "بانو سوسانو"شد
"بویو" هم ، سهم این "دکتر تسو" شد!
*****************
"هلو" برتر از "دکتر" آمد پدید!...

(رانی لنکرانی: محصول محمود جانی! تا نخوری، ندانی!)

اخیرا برخی سایت های زنجیره ای در یک اقدام عجیب و غریب و ایضا هماهنگ اقدام به تردید در مدرک دکترای وزیر پیشنهادی علوم کرده اند، و این در حالی است که فامیلی ایشان "دانشجو" است و این نشان می دهد که ایشان همواره در حال تحصیل علم بوده اند و کلا اهل درس و دانشگاه هستند ؛ اما به فرض اینکه چنین چیزی صحیح باشد و کامران دانشجو دکترا نداشته باشد، خب که چی؟! آیا یک کاغذ پاره این قدر ارزشمند است؟! مهم این است که ایشان هم به مانند آقای لنکرانی به مانند هلو می مانند، هلو بودن مهمتر است یا دکترا داشتن؟!
چندی پیش در سایت های خبری خواندیم یک بی سواد در کانادا سناتور شد، چطور می شود که در کانادا بی سوادها می توانند سناتور شوند اما در ایران لیسانسه ها نمی توانند وزیر شوند؟! آخر تا به کی مدرگ گرایی؟! اصلا چه کسی گفته باید یک وزیر حتما دکترا داشته باشد؟!


جلوگیری آلودگی صوتی سیاسی!

مرعشي در گفت‌وگو با ايلنا: "برخي مي‌خواهند نظام را به سمت یک جامعه تک صدایی سوق بدهند."
اصولا جامعه ی تک صدایی فوایدی دارد که در اینجا به سه مورد آن اشاره می کنیم:
1- اگر جایی پر سر و صدا باشد صدای افراد به سختی به هم می رسد و صدای کسی شنیده نمی شود، اما در جایی که فقط یک صدا باشد همگان به راحتی می توانند حرف هایش را بفهمند و حتی به بلندگو هم نیازی نیست!
2- اگر جامعه تک صدایی باشد در انتخابات ها چند نفر کاندیدا می شوند و سپس یکی هم رای می آورد، نه از مناظره های آتشین خبری است و نه از حوادث پس از آن، و کلا اوضاع گل و بلبل خواهد بود! در ضمن برای تبلیغات در زمان انتخابات ها دیگر لازم نیست پوستر چاپ کنیم و در مصرف کاغذ هم صرفه جویی خواهد شد و دیگر لازم نیست برای تهیه کاغذ درخت ببریم!
3- اصولا علم پزشکی نیز آلودگی صوتی و یک جامعه ی پر سر و صدا را برای سلامتی مضر دانسته است، در یک جامعه چند صدایی هر کس برای شنیده شدنش حرفش باید با صدای بلندتری حرف بزند که در نتیجه به طور تصاعدی به بالا رفتن آلودگی صوتی افزوده می گردد!

مجاهدین ِ مقطوع النّسل!
در یکی از سایت ها با این تیتر مواجه می شویم: "چرا هیچ فرزندی در سازمان مجاهدین متولد نشد؟"
چند احتمال به ذهنمان می رسد:
1- شاید قرص های ضد بارداری ای که مصرف می کرده اند بسیار مرغوب بوده و کلا مادام العمر از حاملگی جلوگیری می کرده است!
2- در متن خبر می خوانیم که علت اش آن بوده است که از نظر آن ها رابطه مشروع حتی پس از ازدواج یک زن و مرد حرام است و احتمالا خودشان هم فهمیده اند بهتر است نسلشان هر چه زودتر منقرض شود!

رئیس جمهور منتخب(!) و کارهای صحنه دار در بازداشتگاه ها!
احمدی نژاد: " كارهاي زشت در بازداشتگاه‌ها سناريوي دشمن بود."
به نظر شما منظور از کارهای زشت در جمله ی فوق چه کارهایی است؟!
الف. بازجویان به بازداشت شدگان سلام نکردند، حتی در مواردی دیده شد جواب سلام آن ها را هم ندادند!
ب. خاموش کردن کولر بازداشتگاه و در نتیجه گرم شدن هوای سلول ها
ج. دادن غذاهایی فاقد کمیت و کیفیت مناسب به زندانیان
د. نبود کامپیوتر و اینترنت در اتاق زندانیان که متاسفانه باعث می شد نتوانند وبلاگشان را به روز نمایند!
هـ. نداشتن استخر، سونا و جکوزی که منجر می شده زندانیانی که تصمیم به لاغر شدن گرفته اند با نبود امکانات مناسب مواجه شوند!

و امرهم شوری بینهم!...

احمدی نژاد: "خدا شاهد است كه من در انتخاب كابينه نظرات شخصي را مطلقا دخالت ندادم."
به نظر شما ایشان در انتخاب کابینه نظرات شخصی چه کسی را دخالت داده اند:
الف.مشورت های مجلس
ب.کردان معروف
ج.فاطمه رجبی
د. مشایی


قانون اساسی کیلو چنده؟!

گفتم: آقايان محمد خاتمي، عبدالله جاسبي و مهدي هاشمي نسبت به آنچه در دادگاه عليه آنها مطرح شده بود، اعتراض كردند!
گفت: يعني سند و مدركي ارائه كرده اند كه نشان بدهد آنچه در دادگاه مطرح شده صحت ندارد؟!
گفتم: یعنی اونها باید سند بیارن که بی گناهن؟!
گفت: آره، پس چی خیال کردی؟! نکنه تو خیال می کنی که دادگاه باید سند ارائه کنه که اونها گناه کارن؟!
گفتم: مگر اصل بر برائت نیست؟! و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
گفت: این چرندیات چیه میگی؟! این حرف ها رو کی بهت یاد داده؟!
گفتم: کسی بهم یاد نداده، خودم توی کتاب قانون اساسی خوندم، اصل 37 قانون اساسی!
گفت: قانون اساسی؟! قانون اساسی دیگه چیه؟!


دعوای زن و شوهر سبز
(زن و شوهر دعوا کنند؛ ابلهان باور کنند!)

در روزنامه جوان می خوانیم میرحسین و همسرش با همدیگر دعوا کرده اند، یکی به ما بگوید این ها این خبرها را از کجا می آورند؟! شاید میرحسین موسوی خودش خبرنگار روزنامه جوان است و ما نمی دانستیم!
*************
لینک این مطلب در سایت عصر ایران (با نام مستعار الف. راستگو)
(کدام مهمتر است؟ هلو بودن یا دکترا داشتن؟!)

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

الکشکیّـــــات السیّاسیـّـــــه!(شکایت هلوهای جهان از احمدی نژاد+سیاه سوختگان چشم چران+هردم از این "باغ" ، بری می رسد+90جان، کجایی که یادت به خیر!

(1)
شکایت ِ اتّحادیّه ی جهانی ِهلوهایِ ملس از احمدی نژاد!


گفته می شود پس از آن که سرآمد ِ نخبگان جهان احمدی نژاد افاضه فرمودند: "باقری لنکرانی مثل هلو می ماند، آدم می خواهد ایشان را بخورد."، لنکرانی مفقود شده است و تا به این لحظه هیچ نشانی از او در دست نیست، برخی آگاهان معتقد هستند لنکرانی از ترس خورده شدن خودش را جایی قایم کرده است و برخی دیگر احتمال می دهند باقری لنکرانی تا حالا دیگر میل شده باشد، حتی برخی شایعه کرده اند از ایشان برای تهیه یک عدد کمپوت هلو استفاده شده است!
شنیده می شود پس از پخش صحبت های رئیس جمهورِ ، قیمت جهانی "هلو"، با کاهش چشمگیری مواجه شده است، البته اکثر کارشناسان وجود هر گونه رابطه بین صحبت های رئیس جمهور و پایین آمدن قیمت "هلو" را به شدت تکذیب می کنند!


در همین راستا شنیده می شود در روزهای اخیر آمار طلاق در سطح کشور به شدت بالا رفته است، دلیل اکثر این طلاق ها این است که خانم ها بیان می دارند که شوهرانشان در دوران نامزدی به آنها می گفته اند که شبیه "هلو" هستی، یکی از خانم ها در صحبت با خبرنگار عصر ایران گفت:"این آقامون هی توی دوران نامزدی بهم می گفت شبیه هلو می مونی و من اون روزها فکر می کردم منظور شوهرم اینه که من مثل آنجلیا جولی و نیکول کیدمن و هیلاری داف می مونم و خیلی خوشگل هستم، اما امروز و با توجه به این که آقای رئیس جمهور که یک کارشناس ارشد هستند، لنکرانی رو به هلو تشبیه کردند، من متوجه شدم هلو اون معنایی که من فکر می کردم رو نداره!".
این خانم در حالی که اشک در چشمانش جمع شد گفت: "آخه من کجام شبیه لنکرانیه؟ یعنی من اون شکلی هستم؟!"
هم اکنون به من خبر دادند که آقای لنکرانی قبل از ناپدید شدنشان گفته بودند که:"به همان جایی برمی‌گردم که قبل از دولت نهم آن جا بودم!"برخی کارشناسان توضح دادند منظور آقای لنکرانی این نیست که به یک باغ هلو و یا یک میوه فروشی بروند، بلکه ایشان به دانشگاه باز می گردند! البتّه از حق نباید گذشت که باقری لنکرانی، در برابر احمدی نژاد ، واقعاً "هلو"ست و بر این رئیس جمهور "هلو ندیده" حرجی نیست!

(2)

سیاه سوخته های چشم چران!


مقامات دولت سودان اعلام کردند سفر زنان با شلوار به این کشور ممنوع است! برخی آگاهان بر این اعتقاد هستند که هدف مقامات دولت سودان از این اظهار نظرات مالیدن گول بر سر گردشگران خارجی منحرف است، به این ترتیب که گردشگران منحرف خارجی بعد از دیدن این خبر در سایت ها علاقه ی زیادی برای رفتن به سودان پیدا می کنند!
یکی از آگاهان نیز به طرح سئوالی در این مورد پرداخت و گفت: اگر یک شهروند خارجی مونث با شلوار به فرودگاه این کشور برود و لباس دیگری هم همراهش نبرده باشد چه اتفاقی می افتد؟! این آگاه از ما خواهش کرد که برای انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه به کشور سودان سفر کند، اما ما به وی گفتیم که […] خودتی!


(3)

هردم از این "باغ"، بری می رسد!...

چندی پیش در سایت جهان نیوز خواندیم که به خانه های فساد مددکار بهزیستی اعزام می شود و یک جورایی متوجه شدیم روسپی گری هم بله! چند روز بعدش در سایت بولتن خواندیم كميسيون اقتصادي مجلس در طرحي به دنبال مجوز دادن به مؤسساتي است تا بتوانند بدهي معوقات بانكي را خريداري كنند، و بدین ترتیب شرخری هم قانونی شده است. تقریبا داشت از سرمان دود بلند می شد و دو عدد شاخ زیبا بر اثر شنیدن این اخبار بر روی سرمان رشد کرده بود که در سایت خبرآنلاین هم خواندیم که "وجود معتادین به الکل در کشور را باور کنیم!" ، چند باری سرمان را به دیوار زدیم و برای آنکه از هیاهوی این اخبار دور شویم سری به روزنامه ورزشی گل زدیم و دیدیم در صفحه اول تیتری با عنوان "لاتاری سرخ آبی افتتاح شد" زده است و پی بردیم شرط بندی در فوتبال هم یه جورایی قانونی شده است!
سئوال اساسی: به نظر شما در روزها و هفته های آتی شاهد چه تیترهایی در سایت ها و خبرگزاری ها خواهیم بود و چه چیزهای دیگری قانونی می شود؟!

(4)

90جان، کجایی که یادت به خیر!


در راستای افتتاح لاتاری سرخابی برخی کارشناسان دو نظریه مطرح کردند:
نظریه اول: شرط بندی در فوتبال ایرادی ندارد، زیرا اگر این کار - به مانند داشتن ریش لنگری، با موتور به سر تمرین آمدن و به طنز جواب خبرنگاران را دادن، ایراد داشت - حتما این مورد هم در منشور اخلاقی فوتبال لحاظ می شد!
نظریه دوم: ما با این عمل یک قدم دیگر خودمان را به فوتبال حرفه ای نزدیک کردیم و به مانند کشورهای صاحب نام در عرصه فوتبال، ما هم از این به بعد در فوتبالمان لاتاری و شرط بندی داریم!لازم به توضیح است که قدم اولی که در راستای حرفه ای شدن فوتبال برداشتیم این بود که در همان دوره اول لیگ برتر عدد های روی لباس های بازیکنان را به صورت لاتین چاپ نمودیم!
نتیجه گیری: جای خالی برنامه 90 به شدت احساس می شود!

************

لینک این مطلب در سایت ِ "عصر ایران":

http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=81909
( آخه من کجام شبیه لنکرانیه؟!)

ig

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

فتوکاتورهای داغ روز 30 مرداد 88 ( معارفه صادق لاریجانی، وزرای تحمیلی کابینه دهم، آمدن جومونگ به ایران)

عکس های یواشکی و حرف های در گوشکی!
(ارزشی، لرزشی، ورزشی)
علی: محمود! بازم خرابکاری کردی؟! بوی گندش همه جا رو گرفته! خجالت نمی کشی؟!
محمود: اصلاً ، فلسفه ی وجودی من همین گند زدن و خرابکاریاس! واسه همین به ریاست جمهوری منصوب شدم!

بین خودمان بماند؛ این هاشمی و موسوی و کرّوبی ادای امیرکبیر و مصدّق را در می آورند!
غلط می کنند! ما برای حرف هیچکدامشان، حتّی ترّه هم خرد نمی کنیم!
ما شیفته ی تو هستیم، ملیجک جان! اصولاً ما باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید!

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، ابرها سنگین، درختان اسکلت های بلورآجین! ... زمستان است!

عجب غلطی کردم این قوّه مصباحیّه و مرتضویّه و کیهانیّه رو تحویل گرفتم! فکر می کردم قضائیّه س!

محمود: اوغور به خیر مش اکبر! خوب پیش چارتا خس و خاشاک خود شیرینی می کنیا!
اکبر: از خوش رقصی تو پیش "استاد تمساح" و نوچه های درب و داغونش که بهتره!
صادق: بابا تمومش کنین؛ دارن عکستونو می گیرنا!
علی: خاک بر سر سالوس جفتتون بکنن! همه ی راه ها به لندن ختم می شه، البته راه لندنم از بغداد می گذره!


محمود: آقا فرمودن ما به پاس خوش خدمتی هامون هم بریم "شورا" و هم بیایم "مجمع"، خدمت شما!
اکبر: "شورا" نگو؛ "شوربا" بگو! "مجمع" هم که چه عرض کنم؛ بگو "کاروان سرا"!
هرکس از هر جا بیفته، سرشو میندازه پایین و می ره اون جا! موی دماغ ما می شه!

حق دارید از روی کار آمدن من، چهارتا شاخ دربیاورید!
چون به قول داش اسفندیار:"من با فقط چهار میلیون رأی ایجابی رئیس جمهور شدم!
بیست میلیون بقیّه منتقد نظام بودند!"

این لوح ِ تقدیر علی الحساب به خاطر سکوت شما در برابر به زندان انداختن اصلاح طلب تقدیم می شود.
البته ده دوازده تا دیگر هم هست، که یک جا پیشکش غازی مرتضوی خواهد شد!

خب! محمود جان را که با چهار میلیون رأی به ملّت تحمیل کردم. مملکت هم که قبلاً به باد فنا رفته!
گور بابای این پشت سری ه! بگذارما را تنها بگذارند و به ریش ما بخندندا

از من می پرسند چرا نظام از این کفتار بغل دستی را که بدسابقه ترین شکنجه گر ساواک بوده،
برای بازجویی از اصلاح طلبان کمک می گیرد!
خب به شما چه؟! وقتی مشایی را از "موساد" قبول می کنم ، نمی توانم این هدیه "سیا" را رد کنم!

من اگر گریه کنم، تو اگر گریه کنی، چه کسی می خندد به وطن یا ملّت؟!

اکبر: این نامه را ببر ، بده به "آقا"!
صادق: توش چی نوشتی؟!
اکبر: هیچی! نوشتم: روزگار این جوری نمی مونه! ما هم تو مملکت، یه کسایی رو واسه خودمون داریم!















;

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

سوگلی محکمه بودی تو، ریس! + در جهان، قحط ِ پدر بود، مگر؟!

(1)


سوگلی ِ محکمه بودی تو ، ریس!


دختر خوش تيپ و بلا، باي باي!

مي روي از کشور ما؟! واي واي!

مي روي و دل نگران مي شود

آن چه تو مي خواستي آن مي شود

رفتن تو آب در آتش کند

آتش آشوب فروکش کند

فتنه و آشوب ز دست تو بود

آن همه سرکوب ز دست تو بود

منشأ بلوا و بلا در ونک

از تو پدرسوخته بود اي کلک!

راست بگويم که چه ها کرده اي

اين همه آتش تو به پا کرده اي!

اين همه اسباب تو آشوبگر

گشته دليل دل سرکوبگر



چشم تو سبز است به دل دوخته

شعله صفت، مخمل افروخته

قاضي فهميده ی آن محکمه

کرد لباس تو جدا از همه!

سوگلي محکمه بودي تو ريس!

دل زهمه خلق ربودي تو ريس!

آمده بشار اسد از دمشق

تا ببرد ياغي ميدان عشق

من نگرانم که تو با اين عرب

تخمه خوري خنده کني زير لب!

جان من و جان تو و سارکوزي!

خوش مزه کرده است دهان بزي!

آمده از آن طرف آب ها

ديده براي تو بسي خواب ها !


(2)


در جهان قحط پدر بود، مگر؟!


(در نکوهش ِ بعضی پدرهای معنوی نالایق)

با شرکت ِ انتحاری ِ مرحوم جلال الممالک، ایرج میرزا)

( توجّه: هرگونه برداشت سیاسی از این شعر یا یافتن شباهتی بین اشخاص این حکایت با شخصیّت های حقیقی و حقوقی دیگر، به کلی بلامانع و موجب ِ مزید امتنان است!)

دارد عباسقلی خان پدری

پدر بی ادب و بی هنری

اسم او هست علیمردان خان
اهل این کوچه ز دستش به امان!

بزند مشت و لگد بر همه کس
در نگاهش همه خار و همه خس!

جز دومن ریش و سه متری لتـّه

هنری نیست ورا البتـّه!

تسمه از گرده ی آن ها بکشد
حقّشان یک سره بالا بکشد

نه پسر راضی از او ، نه دختر

نه زنش راضی از او نه نوکر

بس که هست آن پدره خیره و بد

از پدر، بچه بدش می آید!

خواهد امروز ز علیمردان خان

پسر از بهر کتابی دو قران

هرچه گردن جلوش کج بکند

پدرش با پسرش لج بکند!

گردد او وارد از هر راهی

نستاند ز پدر، ده شاهی!

عاقبت حوصله اش سر برود

عصبانی سوی مادر برود

گوید از روی غضب با مادر:

در جهان، قحطِ پدر بود مگر؟!

زود برگو به من ای مادر، ها!

از چه گشتی زنِ این انتر، ها؟!

ای پدر جانِ من، این قصّه بخوان

تو مشو مثل علی مردان خان!

فتوکاتورهای داغ روز 25 مرداد 88

(عکس های ارزشی، ورزشی، لرزشی)










Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن