۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

ایمیل ات ناجا دات کام!

فرمانده نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران كه به تازگي و به لطف "جنبشِ سبزِ ملّت ایران" از خواب شونصد هزار ساله ی اصحاب کهف گونه بیدار و تفاوت "بي ام و" و " اس ام اس" را متوجه شود و اخيرا فهميده است كه "اي ميل" با "كي برد" چه تفاوت هايي دارد، گفته است كه دولت با كنترل اس ام اس ها و اي ميل هاي مردم جلوي اغتشاشات و بحران هاي خياباني را مي گيرد. مي خواستم در مورد كنترل اي ميل با روش هاي نيروي انتظامي سيزده نكته را پيشنهاد بدهم، اما عملا به نظرم رسيد فقط دادن هشت پيشنهاد كافي است.

اول، با توجه به اين كه در روز 27 خرداد اي ميل و اس ام اس قطع بود و سه ميليون نفر به خيابان آمدند، به نظر مي رسد، قطع اينترنت و موبايل مشكلي را حل نمي كند، با اين وجود از راه هاي زير براي كنترل اي ميل مي توان استفاده كرد.

دوم، براي جلوگيري از اي ميل مهم ترين راه قطع برق است، چون وقتي برق نباشد، كلا كامپيوتر نيست و وقتي كامپيوتر نباشد، اي ميل هم كار نمي كند. دولت مي تواند برق را قطع كند. اين عملي ترين كار است

سوم، ممكن است دولت نخواهد برق را قطع كند، چون براي جشنهاي دهه فجر چراغاني از اهم واجبات است، به همين دليل دولت مي تواند از طريق مراجعه خانه به خانه، از كليه مردم بخواهد يا پس وردشان را تحويل بدهند، يا كامپيوتر خانه شان را با كلنگ و بيل خراب كنند. در مورد لب تاپ دولت مي تواند لب تاپ ها را مصادره كند.

چهارم، ممكن است دولت نيروي كافي و زمان لازم براي مراجعه خانه به خانه نداشته باشد، به همين دليل مي تواند از مردم بخواهد كه خودشان كامپيوترهاي شان را تحويل يك محل بدهند و پس ورد را هم بگويند كه در وقت و هزينه دولت صرفه جويي شود.

پنجم، يكي از بهترين راههاي دسترسي به اي ميل افراد، بخصوص افراد مشكوك، استفاده از گاز اشك آور است، در اين حالت ماموران مي توانند وارد خانه مردم شوند، و آنان را وادار كنند كه اي ميل هاي شان را باز كنند، بعد گاز اشك آور در اتاق بياندازند، در اين حال كاربر مجبور به ترك محل مي شود، در حالي كه مامور با ماسك مي تواند اي ميل ها را چك كند.

ششم: در صورتي كه ماموران فراموش كرده باشند كه از ماسك مخصوص استفاده كنند، مامور مربوطه مي تواند مجددا همين كار را تكرار كند.

هفتم: با توجه به اينكه حدود بيست ميليون كامپيوتر در كشور و بيست ميليون بسيجي نيز وجود دارد، دولت با كمبود نيرو مواجه نخواهد شد، در غير اين صورت از كومور يا لبنان يا گينه يا توگو يا ونزوئلا و روسيه مي توان ماموراني را استخدام كرد.

هشتم: اين احتمال وجود دارد كه ماموران خارجي( بخصوص آفريقايي) بلد نباشند كه از اي ميل استفاده كنند و طبيعتا فارسي نمي دانند، دو راه براي حل اين مشكل وجود دارد، اول اينكه به ماموران خارجي فارسي ياد بدهيم و بعد از آنها براي كار استفاده كنيم، يا اينكه از اين پس ايرانيان را وادار كنيم كه به زبان روسي يا سواحيلي يا اسپانيولي اي ميل بزنند!...

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

عکس های یواشکی . حرف های درگوشکی! (فتوکاتورهای سیاسی - اجتماعی روز)

این رنگ سبز پرچم، خیلی بی خوده.

رنگِ علف و لجن و جلبک و گوجه سبز و ملّت مزاحم!

چشایِ من و اربابای نازنین و نوچه ها باحالمو بدجوری می زنه؛

واسه همین دستور دادم آبیش کنن.

رنگ دریا و آسمون و تقلّب و کودتا و دولت!...

به زودی این دو رنگ دیگه شم عوض می کنیم!

سفیدش ، سیاه می شه ؛ قرمزشم قهوه ای؛

درست رنگ خودمون و سیب زمینی و ...!

خیلی عجیبه ها!

توی این مملکت که همه به آدما "گلوله" می دن، شما دارین به من "گل" می دین؟!

ما داریم زیر نظر رئیسمون "سعید مرتضوی" انجام وظیفه می کنیم!

هر کی جیکّش دربیاد، باید بره کهریزک!

ولی تا دلتون بخواد یابوی کودتاچی داریم!

البتّه، این بازمانده ی دولتِ خائنِ و امریکایی ِ اصلاحاته!

هیچ ربطی به دولت ِ اصولگرای عدالت محور و مهرورز نداره!

- جوووووووووون! جیگرتو بخورم هلوووووووووووووووووووو!

- ببخشییییییییییید؟! شما هم که مثل این رئیسِ ما "همجنس باز" تشریف دارید!

تا وقتی باتوم و چماق هست؛ چرا میکروفون!

عربده می کشم، پس هستم!

واسه خدا کاری نداره

این دوچرخه سواره رو بفرسته

جای مسافرای اون چند قطار و توپولف!

تازه ، اونم که نفرسته، ملّت سه سوت می فرستن!...

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

نه چندان "بدون شرح"!













مناظره ی آزاد!


سکوت سرشار از پاداش هاست!


بزغاله های "جنبش سبز" و مخالفانشان!



خودزنی های "جنبش سبز"ی ها!



مناظره ی شاه خائن با امام راحل (ره)


هدف گیری کردنِ یارانه ها!

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

بوس و بلوتوث (با شرکت اجباریِ خواجه حافظ شیرازی)


"گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم"

بوسه ی داغ و خفن مثل عروست بدهم!

توی مترو که همه سخت مرا می پایند

پس اجازه بده تا با بلوثوثت(!) بدهم

در اتوبان که خلاف است لب و بوس و صفا

زیر پل، ماچ به آن لپّ ِ ملوست بدهم!

این قدر قدقدِ بی خود مکن از بهر دو بوس

دینِ خود را به لب مثل خروست بدهم!

آتش دیر مغان شعله کشد از لب تو

کفر و ایمان به دو زرتشتِ مجوست بدهم!

در قطار ارچه نشد حال ِ درستی بکنیم

توی تاکسی و میان اتوبوست بدهم!

نق نق و غرغر بیجای تو بیزارم کرد

خر نباشم که لبی بر لب لوست بدهم!

گر چو "بدپیله" گدای ِ سمج ِ بوسه شوی

شاید از جیب ِ لبم، یک دو فلوست بدهم!!!

۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

گزارش کامل یک منلظره ی سبز فوق جنجالی!

در ادامه ی مناظره های واقعاْ آزاد و بی نظبر برنامه ی سیز و پرمخاطب "رو به فردا" ، مناظره ای پر تب و تاب و روشنگرانه از سیمای کاملاْ ملی استاد ضرغامی پخش گردید که مشروح آن از نظر پلید شما سبزاندیشان خائن و مزدور می گذرد!

بروجردی: … شما با نظر بنده موافقید؟…
حسینیان: قطعا موافقم (اصلا ما برای همین اینجاییم!) فقط یه نکته ای رو عرض کنم که …
بروجردی: بله، بنده در موافقت با صحبت های شما باید بگم که …
حسینیان: کاملا موافقم! بنده یاد یه مطلبی افتادم ، یک روزی …
بروجردی(رو به مجری) : چقدر این آقای حسینیان وقتی یاد یه مطلبی می افته جذاب می شه… موافقی؟
مجری: موافقم!
حسینیان: خوشحالم که موافقین!
بروجردی: منم موافقم که خوشحالین!
مجری: حالا که اینقدر با هم موافقیم موافقید که…
حسینیان: موافقم!
مجری: هنوز که نگفتم، با چی موافقید؟!
بروجردی: منم با آقای مجری موافقم؛ جدا شما با چی موافقید؟
حسینیان: من کلا موافقم!
مجری: آهان! می خواستم بگم موافقید بینندگان از طریق پیامک موافقت خودشون رو اعلام کنن؟
بروجردی: مگه همین که ما با هم موافقیم کافی نیست؟!
حسینیان: موافقم!
بروجردی: دیگه با این موافقتت حال منم به هم زدی!
مجری: دوستان موافقتتون رو از دست ندین!
حسینیان: موافقم!
بروجردی: حیف که باهات موافقم… وگرنه…
مجری: خب دیگه، موافقید تمومش کنیم؟
حسینیان: چی رو؟ موافقتمون رو؟
مجری: نه، برنامه رو!
بروجردی: نه، من مخالفم!
مجری: یعنی چی؟ کم کم دارید ساختار ها رو می شکونید ها!
حسینیان: موافقم!
بروجردی: شوخی کردم، می خواستم تنوع شه! وگرنه ما که سی ساله موافقیم!
حسینیان: موافقم!
مجری: موافق چی؟
حسینیان: معلومه دیگه… موافق ...
بروجردی، جدا ما موافق چی هستیم؟
مجری: اینم از اون سوالای ساختار شکنانه بودا… این سوالا به من و شما نیومده، ما فقط وظیفه مون اینه که موافق باشیم!
حسینیان: پس موافقم!
مجری: پس به اتفاق شما، از بینندگان خداحافظی می کنم…
حسینیان: موافقم!
بروجردی: تموم شد بابا…
حسینیان: موافقم!
مجری: آقا یکی بیاد اینو ببره…
حسینیان: موافقم!...

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

"رأی ِ سبز دزد" ، "شال ِ سبز دزد" می شود! + وقتی حسین بازجو کاریکلماتوریست می شود!

(1)
"رأی ِ سبز دزد" ، "شال ِ سبز دزد" می شود!


خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت بر این "بوزینگان"!

"دزدیِ رأی" عجب دزدی پرمنفعتی است
که گرش بازستانند، شود "شالی سبز"!

(2)
کاریکلماتورهای "حسین بازجو"

خبر آنلاين : تهيه كنندگان برنامه رو به فردا براي انتخاب طرف مناظره با افراد بسياري از جبهه اصلاحات از جمله كساني نظير انصاري، منتجب نيا، مسجد جامعي و... تماس گرفته بودند كه هيچيك از آنها حاضر به مناظره با شريعتمداري نشده بودند.
كيهان با طرح اين موضوع نوشت:
مناظره سه شنبه شب شريعتمداري با مصطفي كواكبيان بازتاب هاي بسيار گسترده اي پيدا كرد و موجي از تشكر و ابراز علاقمندي مردم را در پي داشت. خبرنگاران كيهان از سراسر كشور گزارش مي دهند كه بازتاب هاي سخنان حسين شريعتمداري كه در آن با ارائه سند نشان داده شد چگونه فتنه گران در حال اجراي مو به موي سناريوهاي موساد و سيا در ايران بوده اند، بسيار وسيع بوده است. بلافاصله پس از اتمام مناظره هزاران پيامك ميان بخش هاي وسيعي از جوانان مومن و مردم تهران در ديگر شهرهاي كشور مبادله شد كه مضمون همه آن ها تشكر از اين روشنگري ها بود. برخي از انبوه تماس گيرندگان ضمن قدرداني از صدا و سيما به ديرهنگام بودن اين اقدام نيز اشاره مي كردند!

صبح روز چهارشنبه هم گزارش هاي مختلف حكايت از آن داشت كه اين مناظره روي توده هاي وسيعي از مردم تاثير داشته است. از ساعات آغازين روز چهارشنبه همكاران روزنامه كيهان با تماس هاي متعدد و بسيار پرحجم مردم و سيل نمابرها و ايميل هاي آنها مواجه بودند كه تاكيد داشت مناظره مزبور مصداق روشني از آگاهي بخشي و بصيرت زايي موردنياز مردم است!
به عنوان يكي از جالب ترين نمونه ها بايد به نظر تعدادي از تماس گيرندگان با كيهان اشاره كرد كه خود را از هواداران موسوي معرفي مي كردند و ضمن پوزش از تصور قبلي خود نسبت به مدير مسئول كيهان تاكيد داشتند كه با استدلال هاي شريعتمداري چهره حقيقي فريب دهندگان خود را شناخته اند.
برخي منابع در سازمان صدا و سيما هم به كيهان گفتند بيشترين تماس هاي دريافتي اين سازمان در روز گذشته مربوط به اين موضوع بوده است!...
خدا را صدهزار مرتبه شکر که در این مملکت گل و بلبل، همه چی مالیّات دارد، الّا دروغ ؛ وگرنه این جناب "حسین بازجو"یِ نازنینمان و عوامل و اذناب مه جبینشان مجبور می شدند ، روزی نامه ی وزین پرخواننده ی "کیهان" را بفروشند تا خرج دروغ های شاخدارشان را درآورند!

اندر کرامات "حکیم اسی جون نتانیاهو"!




حضرت نوح و ابوعلي سينا از نگاه "اسی جون نتانیاهو"!
رحیم مشايي در پانزدهمين جشنواره تحقيقاتي علوم پزشكي رازي گفت: حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مديريت جامع كند چرا كه عدالت را ايجاد نكرده است. وي در ادامه افزود: شايد بوعلي‌سينا در عصر خود قامتي برجسته داشته اما قرار نيست افتخار هزار سال بعد آدميان نيز باشد و اين نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌هاي بعدي است چرا كه نشان مي‌دهد فرصت شكوفايي در دوره‌هاي متعدد پديد نيامده است. با توجه به آنچه خوانديد و احتمالا الان مشغول سه باره و چهارباره خواني‌اش هستيد تا بلكه بتوانيد بخشي از ابعاد و زواياي هنري، تاريخي، فلسفي و عروضي - قافيه‌اي‌اش را درك كنيد، مي‌توان به اين نتايج رسيد:
1) در زمان حضرت نوح سهام عدالت، دادگستري، سفر استاني، سهميه نوروزي بنزين و وكيل تسخيري وجود نداشت، پس احتمال وجود عدالت در آن دوره بسيار بعيد است.
2) در زمان حضرت نوح هنوز ميوه فروشي و قصابي جنب خيابان پاستور تاسيس نشده بود تا مردم سراسر عالم بتوانند مايحتاج شان را با قيمت ارزان از آنجا بخرند و هم عدالت برقرار شود و هم دچار فقر نشوند و به خوردن نان و سيب زميني نيفتند تا يك بچه مايه داري مثل ابوعلي سينا (كه هر روز نان و بوقلمون مي خورده) سر فرصت هي پيشرفت نكند و سالها و قرنها افتخار يك ملت باشد طوريكه مردم چند صد سال بعد، او را حتي از سياستمدارانشان هم بيشتر قبول داشته باشند!
3) و بالاخره اين كه پس از اين سخنراني بود كه براي اولين بار در تاريخ، قد هم جزء برجستگي هاي يك آدم به حساب آمد!


ماركوپولولوژي آقاي رئيس!

خبر: به گفته رئیس سازمان ميراث فرهنگي سفر ماركوپولو سياسي بوده و هدف او اين بوده كه غرب را در برابر شرق مطرح كند و شايد بتوان گفت سفر ماركوپولو جنبه جاسوسي داشته و هدف او جمع‌آوري اطلاعات براي غربي‌ها بوده است زيرا جاده ابريشم براي آنها بسيار مهم بوده و از طريق آن استفاده‌هاي اقتصادي زيادي داشتند.
در ادامه فهرست ساير جاسوسان خودفروخته و جيره خواران استكبار به اطلاع آن مقام حافظ ميراث فرهنگي و اطلاعاتي و جاسوس رسوا كني مي‌رسد:
الف) گاليور كه با سوء‌استفاده از قدبلندش داخل منازل اهالي لي لي پوت را ديد مي زد و راپرتهاي اطلاعاتي اش را در اختيار غربي‌ها قرار مي داد و به عوامل فريب خورده لي لي پوتي هم اجازه مي داد ديش هاي شان را روي كله او كه مكان مرتفعي بود بكارند تا از دامنه برد پارازيتهاي موجود خارج شود.
ب) شازده كوچولو كه به قصد جاسوسي براي سياره هاي غربي با تيپ و ظاهر تهاجم فرهنگي شده به زمين آمد تا پيمان كاران چيني سازنده بزرگراه تهران – شمال را گول بزند ببرد بين سياره اش و سياره غربي ها اتوبان بكشد كه با حضور به موقع چيني هاي حرمت نان و نمك نگه دار ، با نيش يك ماراز خود گذشته به سياره اش ديپورت شد.
ج) رابينسون كروزوئه كه قصد داشت با موبايل مجهز به دوربين 8 مگا پيكسلي اش به شرق سفر كند و از شلوغ كاريهاي دو – سه شرقي مساله دار عكس و فيلم تهيه كند و براي رسانه هاي معلوم الحال بفرستد كه خوشبختانه با سوراخ به موقعي كه در كشتي نامبرده ايجاد شد داغش به دل خودش و موبايلش ماند!

۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

اگر انقلاب نمی شد ، ...!

این پست را یکی از مریدان سبز ِ جیگری ِ "مولانا بدپیله "، از مونترئال کانادا به خانقاه ِ شکوهمندِ از بیخ و بن پوشالیِ ایشان فرستاده است. نظر به واقعیّتِ موضوع و حقیقت و صداقتی که در آن موج می زند، در این جا، آن را در معرضِ دید سایر مریدانمان می گذاریم. آنان که منکرند، بگو پشت و رو کنند!
"محمود خالی بند"، امروز یک کارگر شریف شهرداری بود
و با دو فرزند خود زندگی آرامی را سپری می کرد!
"علی آقا" به مدت 30 سال ،هر روز برای جمع آوری کمک های مردمی
به منظور بر پایی حکومت مطلقه و مُطَلَّقه دور مملکت می گشت!
"جِفری قمه کش" سردسته ی اراذل و اوباش تهران دستگیر می شد!

"رادان کلّه شق" ، به جرم تجاوز به عنف ، به چنگِ پلیس می افتاد!

"خدابیامرز کردان ِ خائن"، سخت مشغول کار بود
تا برای تحصیل در آکسفورد پول جمع کند!...

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه




من به رژّ ِ لبت ای دوست گرفتار شدم!
موی ِ بی تاب ِ تو را دیدم و تبدار شدم!
قصد کردم که بادی گاردِ تو باشم، دائم
زین همه اُمّل ِ سبز ِ کنه بیزار شدم!
مبلغت هرچه شود، نقد دهم ؛ ناز نکن!
که به ایثار و گذشتِ تو خریدار شدم!
اسپری فلفل ِ آن چشم سیه، کشت مرا!
سوختم زان نگه ِ مستت و بیمار شدم!
زیر ِ باتوم ِ غمت رقص کنان خواهم رفت
که در این عشقِ خفن، شهره ی بازار شدم!
دور ِ تو یک سره می گردم و می چرخم مست
گوییا مرکزی و بنده چو پرگار شدم!
بس که هر روز به عشقِ تو تجمّع کردم
اوّل اخراج ، سپس یک سره بیکار شدم!
با تو فعّالِ سیاسیّ ِ اصولی گشتم
وز زن و بچّه ، به یک مرتبه فرّار شدم!
گورِ بابایِ وطن ، عدل ، شرف ، آزادی !
که من از دستِ همین ها، به خدا، خوار شدم!
دست بسپار به این در وطنِ خویش غریب
شاید از برکتِ تو یک شبه "سردار" شدم!
پا بده ، دلبر ِهرجاییِ ایثارگرم
کز سرِ همدمی ات، تشنه یِ ایثار شدم!
از "پری" دلزده و همسفر "گربه نره"
مظهر ِ کذب و ریا ، "روبه ِ مکّار" شدم!
کیک و ساندیس ِ تجمّع ، ندهد حالِ و صفا
پس خریدارِ هلو ی بتِ عیّار شدم!
خوش بود با تو به هر "صحنه" نمایان گشتن
صحنه پرداز ِ تنی آینه کردار شدم!
سخت بیزارم از این "جنبش سبز اموی"
خواب بودم ؛ ولی از لطفِ تو بیدار شدم!
سایه سار ِ نگهت گشت پناه اخویت
خواهرم ، با تو دگر ایمن از اغیار شدم!
با تو "کهریزک" ِ بدپیـــــله ، گلستان گردد
به هواداریِ تو ، نوچه ی "انصار" شدم!
****************************
جهتِ شناختِ بیشتر این خواهرانِ مکتبیِ ملس به نشانی زیر مراجعه کنید:
خواهران اجاره ای یا کرایه ای کیستند؟!.....
Powered By Blogger

یه نظر حلاله! بده ، بعد برو!

kzvo,hid





Powered by WebGozar

بگرد و پیداش کن