(1)
سوگلی ِ محکمه بودی تو ، ریس!
دختر خوش تيپ و بلا، باي باي!
مي روي از کشور ما؟! واي واي!
مي روي و دل نگران مي شود
آن چه تو مي خواستي آن مي شود
رفتن تو آب در آتش کند
آتش آشوب فروکش کند
فتنه و آشوب ز دست تو بود
آن همه سرکوب ز دست تو بود
منشأ بلوا و بلا در ونک
از تو پدرسوخته بود اي کلک!
راست بگويم که چه ها کرده اي
اين همه آتش تو به پا کرده اي!
اين همه اسباب تو آشوبگر
گشته دليل دل سرکوبگر
چشم تو سبز است به دل دوخته
شعله صفت، مخمل افروخته
قاضي فهميده ی آن محکمه
کرد لباس تو جدا از همه!
سوگلي محکمه بودي تو ريس!
دل زهمه خلق ربودي تو ريس!
آمده بشار اسد از دمشق
تا ببرد ياغي ميدان عشق
من نگرانم که تو با اين عرب
تخمه خوري خنده کني زير لب!
جان من و جان تو و سارکوزي!
خوش مزه کرده است دهان بزي!
آمده از آن طرف آب ها
ديده براي تو بسي خواب ها !
(2)
در جهان قحط پدر بود، مگر؟!
(در نکوهش ِ بعضی پدرهای معنوی نالایق)
با شرکت ِ انتحاری ِ مرحوم جلال الممالک، ایرج میرزا)
( توجّه: هرگونه برداشت سیاسی از این شعر یا یافتن شباهتی بین اشخاص این حکایت با شخصیّت های حقیقی و حقوقی دیگر، به کلی بلامانع و موجب ِ مزید امتنان است!)
دارد عباسقلی خان پدری
پدر بی ادب و بی هنری
اسم او هست علیمردان خان
اهل این کوچه ز دستش به امان!
بزند مشت و لگد بر همه کس
در نگاهش همه خار و همه خس!
جز دومن ریش و سه متری لتـّه
هنری نیست ورا البتـّه!
تسمه از گرده ی آن ها بکشد
حقّشان یک سره بالا بکشد
نه پسر راضی از او ، نه دختر
نه زنش راضی از او نه نوکر
بس که هست آن پدره خیره و بد
از پدر، بچه بدش می آید!
خواهد امروز ز علیمردان خان
پسر از بهر کتابی دو قران
هرچه گردن جلوش کج بکند
پدرش با پسرش لج بکند!
گردد او وارد از هر راهی
نستاند ز پدر، ده شاهی!
عاقبت حوصله اش سر برود
عصبانی سوی مادر برود
گوید از روی غضب با مادر:
در جهان، قحطِ پدر بود مگر؟!
زود برگو به من ای مادر، ها!
از چه گشتی زنِ این انتر، ها؟!
ای پدر جانِ من، این قصّه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان!
۱۱ نظر:
زنده باد مولانای عزیزم
بسیار عالی ، در ضمن از این شعر شماو شخصیت های اون فقط یه برداشت میشه کرد...
فعلا که دوره ی پدر سالاریه...!!!
جناب بدپیلهی عزیز
ما که اصلا اهل برداشتهای ناجور نیستیم که هشدار میدهی عزیز دل برادر!
سلام بر جناب بدپيله!... به انضمام احترامات سوپر ويژه...
منزل جديد مبارك باشد...
برداشت هاي آزاد بسيار نموديم و بسيار خنديديم و بسيار تر گريستيم...
آهنگ هاي متناسب با متن هم جالب توجهند[چشمك]...
آقا ما از خنده پهن شدیم الان! خدا نکشتت!:دی
درود بر مولانای جیگر طلای کشک ساب خود خودم
کدوم برداشت ؟ مگه کسی جرات داره حتی تو ذهنش هم این برداشتای بد و بی ناموسی رو داشته باشه . برو استغفار کن جانم . مثل اینکه تنت میخاره ها؟ آره؟ میخای بدم ببرنت پیش اون همشهری تپل مپلت ابطحی ؟ ندیدی چطور مث برف آبش کردیم ؟
خیلی مخلصیم. ما که قلممون خشکیه . براش راهی سراغ نداری ؟
فرهنگ لغات آقا
_____________
دشمنشناس
نخبگان: کسانی که زمانی نان و نمک بیت را خوردهاند و زمانی پای اجاق ذغالی آقا بودهاند و فکر بد نکنید، چای شیرین مینوشیدند
نخبگان رفوزه: موسوی، کروبی، خاتمی، هاشمی
نخبگان تجدیدی: محسن رضایی
خواص: کسانی که خاصیت دارند یا زمانی داشتهاند اما جاهایی از آنها را کشیدهاند
سیلیخوردگان: نهضت آزادیها و ملی مذهبیها
دشمن: همه غیر از خودی های جدید خیلی خودی، گاه دشمن به معنی روزنامهنگار و نویسنده هم بکار رفته است
بوقهای تبلیغاتی: رسانههای غربی
تودهنی خوردگان: روشنفکران دینی مثل سروش
نظام سلطه: سازمانهای جامعه بینالملل
مزدور: روزنامهنگار، روشنفکر، نویسنده، هنرمند و همه کسانی که از خود ما پول نمیگیرند
پایگاههای دشمن: مطبوعاتی که قلع و قمع شدند
صهیونیست: حقوق بشری
قرشمال بازی: مذاکرات هستهای اروپاییها در زمان خاتمی
زورگویی: قطعنامه های شورای امنیت
مطرودین: آیت الله منتظری، نخبگان رفوزه
لیبرالها: یاران رفسنجانی در مجلس پنجم، جمعی از کارگزاران سازندگی
حادثه: فاجعه کوی دانشگاه
جریحهدار شدن قلب: ناخوشنودی از انجام نشدن تمیز کار
اسم بعضی از این نویسندگان را هم من نشنیده بودم: کی گفت اول بروید سراغ اینها احمقها؟
شیرینی کام ملت: خوشحالی بیت بعد از تقلب که نباید تلخ شود
آمریکا بداند: چند نفر در داخل حساب کار خودشان را بکنند
گلهمند نباشند: چند نفر را میخواهیم بکشیم و به چند نفر دیگر هم در زندان تجاوز کنیم
فریب خوردگان: آیت الله منتظری، عبدالله نوری، گاه به معنی دانشجویان کتک خورده هم هست
عزیزان من: بسیجی ها و کسانی که هنگام دیدار آقا بغض در شلوار هشت جیبشان میپیچد و به لحاظ امنیتی در حسینه امام خمینی خیابان فلسطین ممکن است فشار به چند جا بیاید.
اصلح: زمانی ناطق نوری بود، این روزها الف. نون.
آقا: خود من، بنده، من، دشمن دشمن، آقازاده خود من، آقا مجتبی
خدوم: الف. نون.
توطئه: هر چیزی که رهبر فرزانه در دم کشف میکند
براندازی نرم: استفاده از امکان قانونی رقابت سیاسی
کودتای مخملین: مخالفت با کودتای خود من (من و دشمن - دشمن و من)
سادهاندیش: هرکس که توطئه های دشمن را قبول نداشته باشد و فعلاً باید تحملش کرد تا به وقتش
نانجیب: هرکس که روی حرف من حرف بزند
استصحاب: همه را از دم رد صلاحیت کنید و پای من را دیگر وسط نکشید
استطلاع: رد صلاحیت کنید و بهشان هم اطلاع ندهید
احساس تکلیف: حق مقدس و شرعی وتوی بنده
دوستان عزیز: یاران انقلاب وقتی که قرار باشد بچه های خوبی باشند و بی سروصدا برگردند به خانههایشان
غفلت کنندگان: یاران انقلاب وقتی قرار باشد بچه های خوبی نباشند و سروصدا کنند
زورآزمایی خیابانی: تظاهرات مسالمت آمیز مغایر نظر آقا
حرکت خودجوش: تظاهرات چماقداران و موجب خنک شدن دل و جگر آقا، مدتی است امکان خودجوش شدن میسر نیست
ملت: کسانی که با اتوبوس آورده میشوند، لباس شخصی ها، موتور سواران، چماقبدستها، بیسیم در شلوارها،
جوانان آگاه: اعضای بسیج دانشجویی، طلاب مامور مخفی
آحاد ملت: جمع لباس شخصی ها، بسیجیها، مامور مخفیها، تهران گردان اتوبوسی و سربازان دوران خدمت به همراه چند هنرمند تریاکی و حبی
بیمار: جریان روشنفکری
سالم: جریان روحانیت مجیزگو و پولکی
بیانصافی: انتقاد از دولت فاشیست
رهبری یک رای دارد: رای من را پیاده کنید
این انتخابات مربوط به شماست مربوط به رهبری نیست: شما کار خودتان را بکنید، خود من هم با کمک این نیروهای مومن و خدوم کار خودم را میکنم.
یازده میلیون تقلب؟ مگر میشود؟: ما کردیم و شد
سادهدلها: کسانی که در حوزه با من مخالفت میکنند
نصیحت: اتمام حجت با نخبگان
زندان غیر استاندارد: زندانی که در آن بدون کاندوم تجاوز میکنند و باید با اشک و آه و حسرت خود من بسته شود، بهداشت را جدی بگیرید عزیزان من.
صداقت: دروغگویی همیشگی و دائم
ریزش: زدن زیرآب یاران انقلاب و کسانی که در قدیم هم رده مقام معذب بودهاند
رویش: برکشیدن جوجه بسیجیها، آدمهای گمنام اطلاعات و حوزه و سپاه. توضیح: گاهی گوریلها و گردوقلمبهها هم شامل جوجه بسیجیها میشوند
تک تیرانداز ماهر: رفیق گرمابه و گلستان من، در حمام هم وقتی داشتم بصورتم لیف میزدم از من چند تا عکس گرفته که تابحال بهم نشان نداده است
شعر مبتذل: پریای شاملو
شعر عالی: ای علی که جمله عقل و دیدهای، شمهای واگو از آنچه ...یدهای
برگرفته از ولباگ پارسانوشت
سلام..مدتیست اینجا را می خوانم...
متاسفم به خاطر آن اتفاق ناگوار و دردناک..خیلی ناراحت شدم....هنوز هم به آن قضیه فکر می کنم و اندوهگین می شوم...
جهانی را تصور کن......
درود .
به روزم و مشتاق دیدار .
وز چه کنی مدحِ کلوتید ریس ؟!!! :
"سوگلی محکمه بودی تو ریس !"
مرتضوی دوست بدارد وِرا
از چه رود سوی دگر، جانِ ما ؟!
ریس چو نالید زِ بی شوهری
یک شبه آورد بر او لشگری
رفته مگر محکمه از یادِ او ؟!
"مقسی بوکو ، مقسی بوکو ، بازجو!"
مرتضوی گفت که جاسوس بود ؟!
بی هنر و دخترکی لوس بود ؟!
این همه شعر و غزلِ " اهورا "
باز کند چشمِ تو "بدپیله" را
عجب!
کسانیکه باید بروند نمی روند،کسانیکه بایدنروند می روند.
سلام ، رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنهای فرمودند آزادی سخن و تظاهرات برای مصر ییها و تونسیها و همچنین مردم لیبی حلال است ، فقط میخواهم بپرسم آیا این آزادی فقط برای سنی هاست یا برای شیعیان هم هست ؟ چیزی که خیلی واضح است اینکه کشتن مسلمآنانی که فقط آزادی حقیقی میخواهند دوباره مد شده ، چه در خارج و چه در مملکت خودمآن.
ارسال یک نظر